در ادامه مطلب می توانید تکه هایی از ابتدای این پایان نامه را بخوانید
با عنوان : بررسی شرایط ضامن معتبر
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد دامغان
پایان نامه کارشناسی ارشد رشته حقوق
با موضوع :
بررسی شرایط ضامن معتبر
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده درج نمی شود
تکه هایی از متن به عنوان نمونه :
چکیده
علیرغم اهمیت واخواهی و کاربرد وسیع آن در محاکم، قانونگذار در تدوین مقررات مربوط به آن دقت لازم را بعمل نیاورده است. برای نمونه در رابطه با شرایط صدور حکم غیابی، در مرحله بدوی و تجدیدنظر، ابهامات زیادی وجود دارد؛ با عنوان مثال جایی که خوانده بدون حضور در جلسه دادگاه، مبادرت به ارسال لایحه جهت تجدید جلسه و یا اعلام نشانی جدید نموده و یا دادخواست متقابل تقدیم مینماید، اختلاف است که آیا این امر سبب زوال وصف غیابی رسیدگی میشود یا خیر؟ از جمله ایرادات دیگری که به قانونگذار وارد است این میباشد که اجرای حکم غیابی را در صورت ابلاغ قانونی حکم یا اجرائیه، منوط به معرفی ضامن معتبر یا اخذ تأمین متناسب از محکومله نموده است ولی مسائل مربوط به این تأمین، مانند مرجع و زمان اخذ تأمین و مدت زمانی که این تأمین باید باقی بماند و . مشخص نشده است. و همچنین در صورتی که ارائه مدارک و دلائل موجه از جانب واخواه، حکم غیابی نقض و قطعی شود، طبق قاعده لاضرر و ماده یک قانون مسئولیت مدنی، خواهان ملزم به جبران خسارت ناشی از اجرای حکم اولی و انجام عملیات اجرایی در حق واخواه خواهد بود. در این قسمت نیز قانونگذار دعاوی مالی و غیرمالی که منتج به ورود خسارت نگردیده است را مشخص ننموده است.
مقدمه
بیان مسئله
طبق اصلی کلی، بدون استماع اظهارات طرفین حل و فصل موضوع مورد بحث خلاف عدل است و برای دادگاه غیرمیسور میباشد و از طرفی هم چنانچه جوابگو در قبال دعوی مدعی سکوت اختیار کند، دادگاه نمیتواند او را اجبار به دفاع نماید. از این لحاظ قانون مقرر میدارد که صدور حکم راجع به موضوع مورد بحث، امکانپذیر نیست، مگر بعد از استماع مدافعات مدعی علیه و یا لااقل بعد از انقضای مدت مقرر برای تقدیم جواب با دادخواست مدعی.[۱]
قانونگذار ادوار مختلف به منظور تنظیم و تنسیق رفتار اجتماعی افراد، به فراخور مقتضیات زمان و مکان، همواره ناگریز از تبیین قاعدهای بودهاند که ضمن دربردارندگی اصول معتدل و تأمین نظم عمومی جامعه، به مفهوم بسیط عدالت و انصاف نیز نزدیک باشد. معالوصف همواره با لحاظ شرایطی خاص در پارهای دعاوی (و در مطلق امور حقوقی) رسیدگی غیابی به قید رعایت حقوق احتمالی را مجاز دانسته و برای ایجاد امکان جبران زیانهای احتمالی ناشی از این چنین دادرسیهایی، بسته به تدبیر و صلاحدید خویش، پارهای اقدامات تأمینی را نیز در نظر گرفتهاند.[۲]
هدف تحقیق
با توجه به سکوت قانونگذار در خصوص شرایط مربوط به ضامن و تأمین متناسب برای اجرای حکم غیابی، در این پایاننامه سعی در بررسی و ارائه طریق در خصوص موارد فوقالذکر دارد.
پیشینه تحقیق
علیرغم اینکه مسئله واخواهی و اجرای حکم غیابی از مهمترین مسائل آئین دادرسی مدنی میباشد، منابع کمی در خصوص اجرای حکم غیابی وجود دارد و مفصلترین بحث در این زمینه در کتاب دادرسی و حکم غیابی، حکم غیابی در فقه اسلام و حقوق ایران مربوط به دکتر علی مهاجری وجود دارد.
سؤالات تحقیق
۱- در اجرای حکم غیابی چه زمانی نیاز به سپردن تأمین میباشد؟
۲- چه مرجعی تأمین متناسب یا ضامن معتبر را اخذ مینماید؟
۳- مطابق تبصره ۲ ماده ۳۰۶ ق.آ.د.م اجرای حکم غیابی منوط به معرفی ضامن معتبر و یا اخذ تأمین متناسب از محکومله میباشد. آیا این ماده شامل دعاوی غیرمالی نیز میباشد؟
فرضیات تحقیق
۱- در زمان تحویل محکومبه، به شخص محکومله نیاز به سپردن تأمین میباشد.
۲- اخذ ضامن معتبر یا تأمین متناسب از وظایف دادگاه صادر کننده، حکم است.
۳- با توجه به اطلاق تبصره ۲ ماده ۳۰۶ ق.آ.د.م باید گفت تأمین مذکور شامل دعاوی غیرمالی نیز میگردد.
کاربران تحقیق
– دانشجویان رشته حقوق
– وکلا و قضات
بخش اول: کلیات در معانی و مفاهیم
مطالب این بخش را در دو فصل مورد بررسی قرار میدهیم. فصل اول در خصوص دعوی و حکم که هر کدام را تعریف میکنیم و اقسام آن را توضیح میدهیم و فصل دوم به توضیح اعتراض به حکم و یا انواع آن را مورد بررسی قرار میدهیم.
دعوا عملی است که برای اجرای حقی که مورد تجاوز یا انکار واقع شده است در دادگاه انجام میگیرد و چون حقوق انواع گوناگون داشته و قابل شمارش نیست، دعاوی ناشی از آن هم متعدد بوده و غیرقابل شمارش است. از این رو استادان حقوق دعاوی را از جهات متعدد طبقهبندی کردهاند تا به این وسیله آنها را میان دادگاهها قسمت کنند و از مزایای تقسیم کار برخوردار باشند. طبقهبندی دعاوی برای تقسیم آنها میان دادگاهها بعمل میآید زیرا یک دادگاه نمیتواند به نحو مطلوبی با همه دعاوی رسیدگی کرده و اجرای عدالت کند اما اگر دعاوی را میان دادگاههای صلاحیتدار تقسیم کنند، منظور بالا تأمین خواهد شد. تقسیمات قضایی گاهی ممکن است ناشی از اشتباه یا اینکه ناروا باشند. از این رو باید به اصحاب دعوا تضمیناتی داد تا آن را از سهو و خطای دادرسان محفوظ دارد. این تضمین با رسیدگی مجدد به دعوا انجام میگیرد و طرق اعتراض به احکام وسیلهای برای انجام این مقصود میباشند که در اختیار خوانده گذاشته میشود تا با درخواست او، دعوا دوباره مورد بررسی قرار گیرد.
فصل اول: دعوا و حکم
دعوا عبارت است از عملی که به موجب آن شخصی که خود را ذیحق میداند اعم از اینکه واقعاً چنین باشد و یا اینگونه تصور کند، با مراجعه به دستگاه قضایی احقاق آن حق را مطالبه نمایند.[۳] دعوی به هر تقدیر برای احقاق حق است و حق هم یعنی آنچه قانون مقرر میدارد، بنابراین حداقل این است که مدعی خواهان، خود را براساس قانون و مقررات کشور ذیحق میداند که به طرح دعوا اعم از حقوقی یا کیفری مبادرت میورزد. و به هر حال این دادگاه صلاحیتدار است که براساس رسیدگیهای معموله و با بررسی دلایل و مستندات ابرازی مدعی و آنچه مدعیعلیه یا خوانده دفاعاً ابراز نموده است، رأی به حقانیت مدعی یا بیحقی او صادر خواهد کرد.
قانونگذار برای اقامه دعوا شرایطی را مقرر نموده که در صورت عدم وجود یکی از این شرایط محکمه قرار رد یا عدم استماع آن را بر حسب مورد صادر خواهد کرد این شرایط عبارتند از:
۱) داشتن اهلیت قانونی اقامه کننده دعوا
۲) محزر بودن سمت مدعی
۳) ذی نفع بودن اقامه کننده دعوی
۴) منجز بودن خواسته دعوی
۵) دعوا به طرفیت خوانده اقامه شود و شرایطی دیگر که در گفتار اول همه آنها مورد بررسی قرار میگیرد. در صورت وجود شرایط مذکور محکمه به دعوا رسیدگی کرده تصمیماتی راجع به آنها اتخاذ مینماید. این تصمیمات که بیانگر اراده ی دادرس دادگاه و مسئول رسیدگی به پرونده و نهایتاً اعلام رأی
در خصوص دعوای مطروحه می باشد، اعم است از تصمیمات اداری و تصمیمات قضایی به عبارت دیگر: حکم دادگاه در معنای عام شامل تصمیمات قضایی و اداری هر دو میشود، ولی حکم دادگاه در معنای خاص، فقط شامل تصمیمات قضایی است که در ماهیت دعوی صادر میشود و قاطع دعوی است. قانونگذار در ماده ۲۹۹ از قانون آیین دادرسی مدنی چنین گفته است: «چنانچه رأی دادگاه راجع به ماهیت دعوا و قاطع آن به طور جزئی یا کلی باشد، حکم و در غیر این صورت قرار نامیده میشود».
مبحث اول: دعوا
دعوا از نظر لغوی عبارت است از ادعا نمودن، دادخواهی کردن، درخواست امری نمودن، مدعی حقی شدن و به معنی نزاع و پرخاش و ستیز نیز آمده است.اما از نظر حقوقی در قوانین ما تعریف خاصی از دعوا به عمل نیامده است ولی با ملاحظه به مواد قانونی به نظر می رسد که قانونگذار دعوا را در مفاهیم مختلف بکار برده است.
۱)توانایی قانونی مدعی حق تضییع یا انکار شده در مراجعه به مراجع صالح در جهت به قضاوت گذاردن، وارد بودن یا نبودن ادعا و ترتیب آثار قانونی مربوطه است.برای طرف مقابل، دعوا، توانایی مقابله با این ادعاست.[۴]
۲) دعوا: منازعه و اختلافی است که تحت رسیدگی باشد.
۳) دعوا ادعایی است که در خلال رسیدگی به دعوای اصلی به عنوان امری تبعی مطرح میشود.[۵] گاهی دعوا در مقابل اقرار قرار داده میشود[۶] در ماده ۱۲۹۵ قانون مدنی آمده است می گردد که «اقرار عبارت از اخبار به حقی است برای غیر و به ضرر خود» و دعوی در مقابل اقرار است، یعنی، دعوی عبارت است از بیان حقی که مورد تجاوز و تعدی یا انکار و تردید وتکذیب شخص دیگری واقع شود و پس از بروز اختلاف در مرجع ذی صلاح مطرح گردد.
گفتار اول: اقامه دعوی
اجرای حقی که مورد تجاوز یا انکار واقع شده، مستلزم وجود شرایطی است که با عدم وجود هر یک، اقامه ی دعوی غیر قانونی محسوب میشود.البته اقدام به«اقامهی دعوی»، حتی با عدم هر یک از شرایطی که بیان میشود، همواره، امکان پذیر است اما نبودن شرط یا شرایط مورد اشاره موجب می گردد که دادگاه، اگر چه وارد رسیدگی شود، اما از رسیدگی به ماهیت دعوا، یعنی بررسی وجود یا فقدان حق اصلی مورد ادعا و تضییع یا انکار آن ترتب آثار قانونی مربوطه، در قالب حکم ممنوع گردد که نتیجه آن، علی الاصول، صدور قرار رد یا عدم استماع دعوا است.[۱] مطابق ماده ۴۸ ق.آ.د.م شرط لازم برای شروع به رسیدگی دادگاه، تقدیم دادخواست می باشد. بنابراین تقدیم دادخواست از شرایط اقامه دعوی نمیباشد بلکه از شرایط لازم برای شروع رسیدگی دادگاه وبررسی وجود یا عدم شرایط اقامه دعوی است.[۲]
بند اول: انواع دعوا
دعاوی را با توجه به ماهیت حق مورد اجرا، می توان به دعاوی عینی، شخصی و مختلط تفکیک نمود.[۳] دعوا در صورتی عینی محسوب میشود که ماهیت حق مورد اجرا از حقوقی باشد که برای اشخاص نسبت به اعیان اموال حاصل میشود. مانند: دعاوی خلع ید، مزاحمت و ممانعت از حق. دعوا در صورتی شخص تلقی میشود که ماهیت حق اصلی مورد اجرا شخص و به عبارت دیگر عهدی است، مانند دعوای مطالبهی دین ویا دعوای الزام به انجام عمل، با توجه به وسعت دایره حقوق و الزامات، که از جمله بر آزادی اشخاص در انعقاد قرارداد ادعایی که مخالف صریح قوانین نباشد مبتنی است (ماده۱۰ق.م) دعاوی شخص صور مختلف داشته و احصا آنها برخلاف دعاوی عینی، امکانپذیر نمیباشد.
دعوا در صورتی مختلط تلقی میشود که دارنده آن در شرایطی است که در عین حال مجاز به اجرای حقی عینی و حقی شخصی است. در حقیقت، منشأ دعوا اگر چه بر عمل حقوقی واحدی مبتنی است اما به دارنده قدرت اجرای حق عینی و حق دینی را به ترتیبی اعطا می نماید که می تواند با اجرای هریک به منظور خود نایل آید.
دعاوی را با توجه به موضوع حق مورد اجرا به منقول وغیر منقول نیز تقسیم می کنند: دعاوی منقول: با توجه به ماده ۱۹ق.م «اشیایی که نقل آن از محلی به محل دیگر ممکن باشد بدون اینکه به خود یا محل آن خرابی وارد آید منقول است» ملاک تشخیص اموال منقول و غیر منقول مقررات مواد۱۲ تا۲۲ قانون مدنی است.
دعاوی غیر منقول: به موجب ماده ۱۲قانون مدنی مال غیر منقول آن است که از محلی به محل دیگر نتوان نقل نموده اعم از اینکه استقرار آن ذاتی باشد یا به واسطه عمل انسان، به نحوی که نقل آن مستلزم خرابی یا نقص خود مال یا محل شود. دعاوی را بر اساس نوع حق مورد اجرا به مالی و غیر مالی نیز تقسیم می کنند.
بند دوم: شرایط لازم برای اقامه دعوا
الف) اهلیت قانونی مدعی برای اقامه دعوا: مطابق ماده ۹۵۸ قانون مدنی هر انسان «متمتع از حقوق مدنی خواهد بود لیکن هیچ کس نمیتواند حقوق خود را اجرا بگذارد مگر اینکه برای این امر اهلیت قانونی داشته باشد.» اقامه ی دعوا از مصادیق بارز اجرا حق است و بنابراین یکی از شرایط اقامه دعوا اهلیت قانونی است. شخصی که اقامه دعوا میکند درصورتی «اهل» محسوب میشود که بالغ، عاقل و رشید باشد. با توجه به تبصره ی یک ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی می توان گفت صغیر کسی است که به بلوغ نرسیده باشد مطابق این تبصره سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمری و در دختر نه سال تمام قمری است، هیچ کس را نمیتوان بعد از رسیدن به سن بلوغ به عنوان جنون یا عدم رشد محجور نمود مگر آنکه عدم رشد یا جنون او اثبات شده باشد و با عنایت به ماده واحده قانون راجع به رشد متعاملین که بیان می دارد: «از تاریخ اجرای این قانون در مورد کلیه معاملات و عقود و ایقاعات به استثنای نکاح و طلاق محاکم عدلیه و ادارات دولتی و دفاتر اسناد رسمی باید کسانی را که به سن ۱۸ سال شمسی تمام نرسیده اند اعم از ذکور واناث را غیر رشید بشناسند، مگر آن که رشد آنها قبل از اقدام به انجام معامله یا عقد یا ایقاع به طرفیت مدعی العموم در محکمه ثابت شده باشد.اشخاصی که به سن ۱۸ سال شمسی تمام رسیده اند در محاکم عدلیه و ادارات دولتی و دفاتر اسناد رسمی رشید محسوب میشوند مگر اینکه عدم رشد آنها به طرفیت مدعی العموم در محاکم ثابت گردد. مناط تشخیص سن اشخاص، اوراق هویت آنها است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. بنابراین با توجه به توضیحات مذکور و با عنایت به تبصره ۲ ماده ۱۲۱۰ و رأی وحدت رویه شماره ۳۰ مورخه ۳۰/۱۰/۶۴ که بیان میدارد:[۴] «ماده۱۲۱۰ قانون مدنی اصلاحی هشتم دی ماه ۱۳۶۱ که علی القاعده رسیدن صغار به سن بلوغ را دلیل رشد قرار داده و خلاف آن را محتاج اثبات دانسته ناظر به دخالت آنان در هر نوع امور مربوط به خود می باشد مگر در مورد امور مالی که به حکم تبصره ۲ ماده مرقوم مستلزم اثبات رشد است.به عبارت اخری صغیر پس از رسیدن به سن بلوغ و اثبات رشد می تواند نسبت به اموالی که از طریق انتقال عهدی یا قهری قبل از بلوغ مالک شده مستقلاً تصرف و مداخله نماید و قبل از اثبات رشد این نوع مداخله ممنوع است و بر این اساس نصب قیم به منظور اداره ی امور مالی و استیفای حقوق ناشی از آن برای افراد فاقد ولی خاص پس از رسیدن به سن بلوغ و قبل از اثبات رشد هم ضروری است.» بنابراین مداخله صغیری که به سن بلوغ رسیده است در امور مالی خود ممنوع می باشد فلذا تقدیم دادخواست که به امور مالی وی مرتبط بوده می بایست به وسیله ی ولی یا قیم او تقدیم گردد.[۵] ولی در امور غیر مالی صحیح می باشد.
مان
با عنوان : تطبیق وقف و حبس در حقوق ایران
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد دامغان
پایان نامه جهت اخذ درجه کارشناسی ارشد
حقوق خصوصی
عنوان :
تطبیق وقف و حبس در حقوق ایران
استاد راهنما:
جناب آقای دکتر محمد جواد باقی زاده
استاد مشاور:
جناب آقای دکتر مرتضی براتی
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده درج نمی شود
تکه هایی از متن به عنوان نمونه :
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیدهذ
مقدمهر
بیان مساله ر
سوالات تحقیقز
فرضیه ها ز
اهمیت موضوعس
اهداف تحقیق ش
پیشینه.ش
روش ش
فصل اول
کلیات وقف و حبس
۱-۱- وقف۲
۱-۱-۱-وقف در لغت و اصطلاح۲
۱-۱-۱-۱-وقف در لغت۲
۱-۱-۱-۲-وقف اصطلاح.۲
۱-۱-۱-۳- تقسیم بندی وقف ۸
۱-۱-۲-تاریخچه.۱۱
۱-۱-۲-۱- وقف در قبل از اسلام ۱۱
۱-۱-۲-۲- وقف در اسلام.۱۳
۱-۱-۲-۳- وقف در قران۱۴
۱-۱-۲-۴- وقف در سنت.۱۵
۱-۱-۲-۵- وقف در ایران۱۶
۱-۱-۳-خصوصیات وقف.۱۹
۱-۱-۴-ارکان وقف.۲۱
۱-۱-۴-۱-صیغه وقف.۲۱
۱-۱-۴-۲-واقف۲۳
۱-۱-۴-۳- موقوفه.۲۷
۱-۱-۴-۴-موقوف علیه.۲۹
۱-۱-۵-شرایط مال موقوفه.۳۰
۱-۱-۵-۱-ملک بودن۳۰
۱-۱-۵-۲-معلوم بودن مال موقوفه۳۰
۱-۱-۵-۳-معین بودن۳۰
۱-۱-۵-۴-قابلیت نقل و انتقال۳۱
۱-۱-۵-۵-داشتن منفعت عقلایی ومشروع۳۱
۱-۱-۵-۶-مقدور التسلیم بودن۳۱
۱-۱-۵-۷-مالیت داشتن ۳۲
۱-۱-۵-۸-قابلیت بقاء۳۲
۱-۲-حبس در لغت و اصطلاح۳۳
۱-۲-۱-۱-معنای واژه حبس۳۳
۱-۲-۱-۲-حبس در اصطلاح ۳۳
۱-۲-۱-۳-ماهیت عقد حبس.۳۵
۱-۲-۲-ویژگیهای عقد حبس ۳۷
۱-۲-۲-۱-حبس عین.۳۷
۱-۲-۲-۲-قبض.۳۷
۱-۲-۲-۳- عدم خروج مال از مالکیت مالک.۳۷
۱-۲-۲-۴- ایجاد حق انتفاع برای دیگران.۳۸
۱-۲-۳-ارکان عقد حبس.۳۹
۱-۲-۳-۱-صیغه حبس۳۹
۱-۲-۳-۲-حابس .۳۹
۱-۲-۳-۳- مال مورد حبس.۴۰
۱-۲-۳-۴-محبوس علیه۴۰
.۱-۲-۴-اقسام عقود موجد انتفاع۴۱
۱-۲-۴-۱-حبس مطلق.۴۱
۱-۲-۴-۲-حبس موبد۴۳
۱-۲-۴-۳-حبس عمری.۴۴
۱-۲-۴-۴-عقد رقبی.۴۵
۱-۲-۴-۵-عقد حبس سکنی۴۷
۱-۲-۵-شرایط ایجاد حق انتفاع۴۹
۱-۲-۵-۱-شرایط عمومی .۴۹
۱-۲-۵-۲-شرایط اختصاصی.۵۰
۱-۲-۶-نمونه احکام مشترک میان وقف و عقد حبس۵۱
فصل دوم
مقایسه وقف با حبس
مقدمه.۵۴
۲-۱-۱-مقایسه از لحاظ اهداف.۵۵
۲-۱-۲-مقایسه ماهیت.۵۹
۲-۱-۲-۱-از لحاظ عقد بودن ۵۹
۲-۱-۲-۲-مقایسه از لحاظ مجانی بودن۶۴
۲-۱-۲-۳- مال موضوع وقف و حبس۶۶
۲-۱-۲-۴-مقایسه از لحاظ لزوم و جواز۶۹
۲-۱-۲-۵-مقایسه از لحاظ قابلیت رجوع۷۱
۲-۱-۲-۶- مقایسه از لحاظ حبس مال۷۳
۲-۱-۳ -مقایسه از لحاظ ایجاد و زوال۷۴
۲-۱-۳-۱-ایجاد۷۴
۲-۱-۳-۲-شرایط تحقق۷۶
۲-۱-۳-۳-مقایسه از لحاظ موارد زوال.۷۸
۲-۱-۴-مقایسه از لحاظ ارکان.۸۲
۲-۱-۵-مقایسه از لحاظ احکام۸۶
۲-۱-۵-۱-مقایسه از لحاظ قبض مال ۸۶
۲-۱-۶-ثمرات و نتایج۹۰
۲-۱-۶-۱-مقایسه از لحاظ مالکیت ۹۰
۲-۱-۶-۲-مالکیت وقف در مذاهب اهل سنت۹۲
۲-۶-۱-۳- هزینه های تملک وتصرفات مالکانه.۹۳
۲-۱-۶-۴-مقایسه از لحاظ تعدی وتفریط.۹۴
نتیجه گیری و پیشنهاد۹۸
منابع .۱۰۰
چکیده انگلیسی ۱۰۶
عنوان انگلیسی .۱۰۷
چکیده
یکی از نهاد هایی که در فقه و حقوق وجود دارد وقف می باشد. از وقف تعاریف مختلفی در فقه آمده است ولی آنچه در قانون مدنی در مورد تعریف وقف آمده این است که، وقف حبس مال و تسبیل منفعت می باشد. بخاطر آثار و اهمیت وقف، همواره این نهاد از جهات گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. آشنایی با قواعد و ارکان و کارکرد های وقف می تواند به شناخت توانایی های این نهاد و پیشرفت جامعه کمک کند. نهاد دیگری که در فقه و حقوق ما وجود دارد حبس است و شباهت های قابل توجهی میان وقف و حبس وجود دارد. این نوشتار به دنبال مقایسه این دو نهاد و یافتن نقاط مشترک و همچنین وجوه اختلاف بین این دو می باشد. عقد حبس نیز مانند وقف ارکان و قواعدی دارد که در جاهایی بسیار شبیه به وقف می باشد تا آنجا که بعضی به مسامحه عقد حبس را نوعی وقف می دانند. گرچه این نکته، چندان درست نمی باشد زیرا با وجود شباهت های فراوان، اختلافات اساسی میان آن دو وجود دارد. از جمله اینکه حبس مال، موجب حق انتفاع می گردد و به موجب آن شخص می تواند از مالی که عین آن ملک دیگری است استفاده کند در حالی که وقف گاهی به مالکیت می انجامد و نیز در همه اقسام وقف، ابدی بودن حبس شرط است ولی در حبس چنین چیزی شرط نیست.
کلید واژگان
وقف، عقد حبس، حق انتفاع، قبض.
مقدمه
امروزه با توجه به گسترش مسایل حقوقی و همچنین تداخل قواعد حقوقی در یکدیگر به نظر می رسد با مطالعه تطبیقی میان نهاد های مشابه می تواند هر چه بیشتر به درک متقابل بین کارکرد ها و همچنین و همچنین بین مسایل مختلف حقوقی ارتباط و پیوند برقرار کرد. در این رابطه در این پایان نامه ما به دنبال مقایسه بین دو نهاد حقوقی نسبتاً کهن که تقریبا قدمتی به بلندای تاریخ دارند هستیم.
بیان مساله
بررسی ارتباطات و اعمال حقوقی وقف و حبس در حقوق و کارکرد آنها در ارتباط با یکدیگر از لحاظ مفاهیم و اقتضائات و آثار هر یک در دیگری امری است که از دیر باز مورد اختلاف بین حقوقدانان با یکدیگر و همچنین فقها با یکدیگربوده است. درنتیجه عدم برداشت یکسان مشکلاتی را در عمل منجر شده است. بروز این مساله را نیز می توان در مورد واژه حبس مشاهده کرد. و همچنین در مورد اصل وقف درمعنای حقوقی آن که بعضی ازفقها حبس را با وقف به یک معنا پنداشته اند. بررسی معانی دو واژه از نهاد های حبس و وقف شباهتهایی را در عمل نشان می دهد. این پیوستگی باعث به وجودآمدن اختلاف نظرهایی بین فقها و حقوقدانان با یکدیگر شده است. فقها حبس در وقف را حبس در مال می دانند ولی در ارتباط با ماده ۵۵ قانون مدنی به پیروی از نفوذ یا عدم نفوذ، آثار قواعد حق حبس در آن نپرداخته اند و این امر باعث افزوده شدن ابهام در مورد این بحث شده است.
یکی ازمسایل اساسی این است که آیا مفهوم حبس مندرج در ماده۵۵ ق.م در واقع دامنگیر موادی که در قانون مدنی به حق حبس اشاره می کنند می شود؟ یا مفاد ماده مذکور در باب حق حبس فقط مشمول وقف است؟ آیاوقف و حبس عقد هستند؟ آیا می توان در مورد جواز و یا لزوم آنها بحث کرد آیا می توان گفت که این دو از عقود معوض هستند؟ آیا نتایج مشابهی از لحاظ کارکرد ها دارند؟ و آیا در ارکان می توان برایشان شباهت هایی قایل شد؟ و سوالاتی بسیار از این دست. قانون مدنی در ماده۴۰ خود در مورد حق انتفاع صحبت به میان آورده و با مطالعه دقیق می توان دید که بحث در مورد حبس مال و وقف در این قانون شباهت ها و کارکرد هایی مشابه را دنباله روی می کنند. پس بایستی به دقت مورد بررسی قرار گیرند، زیرا در عمل بسیاری حبس را با وقف به یک معنا می بینند و برایش همان کارکرد ها و حدود قانونی وقف را قائل می شوند. پس بایستی نخست با توجه به معنای حبس مال که در مواد قانونی که در مورد حق انتفاع مستتر می باشند به بررسی معانی و کارکردهای این نهاد حقوقی و فقهی بپردازیم. حبس از یک سو و همچنین حق حبس از سوی دیگر را به واسطه تشابه لفظی نیز بایستی در نظر گرفت که مواد قانونی در مورد حبس مال که در حق انتفاع جاری و ساری است را با مواد قانونی که در مورد حق حبس ناشی از عدم ایفای تعهدات اشتباه نگرفته و با دیدی آگاهانه در این مورد به بررسی بپردازیم.
در پاین بایستی گفت با توجه به اینکه این دو نهاد فقهی و حقوقی در قانون اسلامی به نوعی تضمین کننده آسایش و رفاه توده های آسیب پذیر جامعه می باشند و از آنجایی که این دو نهاد فقهی و حقوقی در کشور ما به خاطر حس انسان دوستی و خیر خواهی مردم کشور ما گسترش و بسط یافته است، لذا بررسی دقیق و همچنین آشنایی و تطبیق این دونهاد با یکدیگر، آیا می تواند به بسیاری ازابهاماتی که در مورد کارکرد های این دو نهاد وجود دارند پایان دهد؟. و مطالعه تطبیقی این دو نهاد می تواند سوالاتی که در ذهن دو گروه تحت پوشش این دو نهاد و همچنین به وجود آورندگان واستفاده کننده گان از کارکرد های این دونهاد را در ارتباط با شیوه اثر گذاری انها برطرف کند.؟
سوالات تحقیق
۱-نسبت میان حبس و وقف چیست؟
۲-وقف و حبس چه شباهت ها و چه تفاوت هایی دارند؟
فرضیه ها
۱-بین وقف و حبس نسبت عموم خصوص من وجه برقرار می باشد یعنی همه وقف ها حبس می باشند و تنها بعضی از حبس ها وقف می باشند و بعضی حبس ها وقف نمی باشند.
۲-وقف و حبس در احکام شباهت های بسیاری دارند اما در ماهیتشان با یکدیگر متفاوت می باشند. به نوعی می توان که عقد حبس با وقف در عین حال که بسیار شبیه به یکدیگر هستند از یک جنس نیستند گرچه حتی اهداف آنها یکی است.
اهمیتموضوع
با توجه به گستردگی اوقاف و گسترش فرهنگ اسلامی وقف و همچنین گرایش روز افزون مردم کشورمان برای شرکت در امور خیریه وهمچنین وقف کردن اموال برای مصرف در راه نیازمندان هر روز بیش تر به اهمیت آگاهی بخشیدن به هر دو گروه که دخیل در این امور خیریه هستند پی می بریم. از یک سو ما خیرانی داریم که برای ثواب اخروی اقدام به وقف یا حبس مال خویش در راه نیاز مندان می کنند و از یک سوی دیگر نیازمندانی داریم که چشم انتظار دست یافتن به سهمی از این برکت که در جامعه به نیت قرب الهی برایشان رها و حبس شده است می باشند. از یک سو سرمایه های عظیم ملی را می بینیم که در طول سالیان با کار و تلاش پیشینیان ما نسل اندرنسل با کار و تلاش خویش و همچنین با توجه به اعتقادات اسلامی خویش برای ما اندوخته و انباشته کرده اند. و از سوی دیگر خیل خیرانی را می بینیم که همچنان به سرازیر کردن این برکات به قصد قربت الهی برای نیاز مندان و همچنین امور خیریه مثل مساجد و مدارس و بیمارستان ها و به طور کلی هرگونه امر خیری که بتواند آنها را قدمی به لطف و بخشش الهی نزدیک کند اقدام می کنند. با توجه به گستردگی این امور خیرو همچنین ضمانت های اجرا هایی که در شرع مقدس اسلام برای حفاظت از این سرمایه های ملی در نظر گرفته شده است لزوم مطالعه و تحقیق و همچنین به روز رسانی و اگاهی بخشی این قوانین هر روز بیش از پیش برای ما آشکارتر می گردد. زیرا تحقیقات و آگاهی بخشیدن در مورد این نهاد ها باعث اعتلای هر چه بیشتر این نهاد های خیرمی گردد و سپس در پی این برکات خیر کم کم فقر و تهی دستی که در جامعه موجب بروز ناهنجاری هایی عمیق در روح و جسم ادمی می گردد رخت بر می بندد و جای خویش را به شکوفایی و ترقی در جامعه می دهد. و مطالعه تطبیقی این دو نهاد نیز می تواند کمک بسیاری در جهت نیل به این اهداف به جامعه و همچنین به مبلغان این گونه امور خیر کند. بایستی به این نکته نیز اشاره کرد که این دو نهاد در جهان معاصر و در حقوق و فقه معاصرصرفا جهت قربت الهی صورت نمی پذیرند، چه بسا پدری یا فردی این امور را جهت آسایش و اعتلای خاندان خویش یا فرد بخصوصی مورد استفاده قرار دهد و در نتیجه این امر نشان می دهد که کارکردهای این نهاد ها صرفا جهت قربت الهی پایه گذاری نشده اند و می توان انها را به گونه ای که سود شخصی نیز در میان باشد نیز در نظر گرفت. چه بسا که فردی که وقف به سود او می شود یا حبس مال برایش صورت می گیرد انسان نیازمندی نباشد اما از برکات این قانون و نهاد حقوقی و فقهی بهرمند گردد.
اهداف تحقیق
۱-ابهام زدایی از مفهوم عقد وقف و عقد حبس در ارتباط با کارکرد نسبت به یکدیگر.
۲-آشکار ساختن نیاز به مداخله قانون گذار جهت مشخص نمودن حدود اجرای عقود وقف و حبس در ارتباط با یکدیگر.
پیشینه
در ارتباط با عنوان پیش رو در حدود مطالعات دانشجو در ارتباط با کلیت موضوع سابقا تحقیق خاصی صورت نگرفته ولی در ارتباط با پاره ای از عنوان مطالبی وجود دارد. مثلا در مورد هر کدام از عناصر این تحقیق می توان به مقالات و تحقیقات اشاره نمود. از جمله در مورد وقف و حبس در کتاب هایی توضیحاتی امده است ازجمله : محقق حلی ،شرایع الاسلام،جلد۲، ابواقاسم خویی،منهاج الصالحین،ج۲، شیخ طوسی المبسوط، امینی علی رضا ،تحریر الروضه فی شرح لمعه ،ج۱، تحریر الوسیله امام خمینی، کتاب قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی کاتوزیان، اللمعه الدمشقیه شهید اول ترجمه علی شیروانی، یا در مقالات مختلفی از جمله : ملکوتی فرولی الله،بررسی تطبیقی وقف،وقف نقود، مقاله محمد رضا راستین، وقف در سیره نبوی، محمد رضا بندرچی، وقف از دیدگاه تاریخی و اصطلاح شناسی فقهی، سپنتا عبدالحسین،تاریخچه اوقاف اصفهان.
روش
امه های دانشجویی و توصیف و تحلیل مطالب مربوطه می باشد
با عنوان : مفهوم زناشوئی و آثار حقوقی مترتب بر آن
دانشگاه آزاد اسلامی واحد دامغان
پایان نامۀ کارشناسی ارشد رشته حقوق خصوصی (M.A)
موضوع:
مفهوم زناشوئی و آثار حقوقی مترتب بر آن
استاد راهنما :
دکتر محمد جواد باقی زاده
استاد مشاور :
دکتر علیرضا حسنی
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده درج نمی شود
تکه هایی از متن به عنوان نمونه :
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده : ۱
مقدمه : ۲
الف – طرح موضوع : ۲
ب- پرسش های تحقیق : ۳
ج- فرضیه های تحقیق : ۳
اهداف تحقیق : ۴
ضرورت تحقیق : ۴
روش تحقیق : ۴
سازماندهی تحقیق : ۵
فصل اول :کلیات ۶
مبحث اول : مفهوم زناشوئی ۷
گفتار اول : مفهوم زناشوئی در لغت. ۷
گفتار دوم : مفهوم زناشوئی در حقوق ۸
مبحث دوم : زناشوئی و مفاهیم مشابه. ۸
گفتار اول : نزدیکی ۹
گفتار دوم : وطی ۹
گفتار سوم : جماع ۹
گفتار چهارم : زنا و روابط مادون زنا ۹
گفتار پنجم : نزدیکی یا وطی به شبهه. ۱۰
گفتار ششم : تمکین. ۱۳
مبحث سوم : دیدگاههای مختلف پیرامون روابط جنسی ۱۴
گفتار اول : دیدگاه تفریطی ۱۴
گفتار دوم : دیدگاه افراطی ۱۵
گفتار سوم : دیدگاه اعتدال ۱۷
فصل دوم :آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در بحث عقد نکاح. ۱۹
مبحث اول : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در موانع عقد نکاح ۲۰
گفتار اول : تعریف موانع نکاح و انواع آن ۲۰
بند اول : تعریف موانع نکاح ۲۰
بند دوم : انواع موانع نکاح ۲۰
گفتار دوم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی درانواع موانع نکاح ۲۱
بند اول : قرابت. ۲۱
بند دوم : شوهر داشتن زن. ۳۱
بند سوم : طلاق سوم و نهم ۳۵
مبحث دوم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در عقد دختر باکره. ۳۷
گفتار اول: نظرات گوناگون پیرامون شرط استیذان از ولی دختر. ۳۷
گفتار دوم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در اجازۀ ولی دختر باکره. ۳۸
مبحث سوم : آثار حقوقی مترتب بر زناشوئی در امور مالی نکاح ۴۱
گفتار اول : مهریه. ۴۱
بند اول : حق حبس ۴۲
بند دوم : مهر المسمی ۴۵
بند سوم : مهر المثل ۴۹
بند چهارم : مهر المتعه. ۵۱
بند پنجم : وضعیت مهریۀ زوجۀ منقطعه. ۵۲
گفتار دوم : نفقه ۵۳
بند اول : مفهوم نفقه و شرایط استحقاق زوجه. ۵۳
بند دوم : آثار حقوقی مترتب بر زناشوئی در نفقه از لحاظ حقوقی ۵۶
بند سوم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در نفقه از لحاظ کیفری( ترک انفاق ). ۵۷
بند چهارم : نفقۀ ایام عده. ۵۸
بند پنجم: نفقۀ زوجۀ منقطعه ۶۰
گفتار سوم : اجرت المثل ۶۱
بند اول : تعریف اجرت المثل و شرایط استحقاق آن ۶۱
بند دوم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در اجرت المثل ۶۵
گفتار چهارم : نحله. ۶۶
بند اول : تعریف نحله و شرایط استحقاق آن ۶۶
بند دوم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در نحله. ۶۸
گفتار پنجم : شرط تنصیف ۶۸
بند اول : مفهوم شرط تنصیف و شرایط آن ۶۹
بند دوم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در شرط تنصیف ۷۰
فصل سوم: آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در بحث انحلال نکاح. ۷۲
مبحث اول : طلاق ۷۳
گفتار اول : مفهوم طلاق و آثار مترتب بر زناشوئی در شرایط طلاق ۷۳
بند اول : مفهوم طلاق ۷۳
بند دوم : شرایط صحت طلاق ۷۴
گفتار دوم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در انواع طلاق ۷۷
بند اول : طلاق بائن ۷۷
بند دوم : طلاق رجعی ۷۹
بند سوم : طلاق خلع. ۸۰
بند چهارم : طلاق مبارات. ۸۱
گفتار سوم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در عده طلاق ۸۱
گفتار چهارم: آثار حقوقی مترتب بر زناشوئی در عدۀ وطی به شبهه. ۸۳
مبحث دوم : فسخ نکاح ۸۳
گفتار اول : تعریف و موارد درخواست فسخ نکاح ۸۴
بند اول : تعریف فسخ نکاح ۸۴
بند دوم : موارد درخواست فسخ نکاح ۸۴
گفتار دوم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در فسخ نکاح ۸۵
بند اول : فسخ نکاح ناشی از عیوب مرد. ۸۶
بند دوم : فسخ نکاح ناشی از عیوب زن ۸۸
بند سوم :جنون هر یک از زوجین ۸۹
بند چهارم : فسخ نکاح ناشی از تخلف شرط موضوع مادۀ ۱۱۲۸ قانون مدنی ۹۰
بند پنجم : بررسی فقهی مطالبۀ مهر در فسخ نکاحی که در آن نزدیکی صورت گر فته است. ۹۲
بند ششم: آثار حقوقی مترتب بر زناشوئی در عدۀ فسخ نکاح ۹۳
مبحث سوم : فوت. ۹۴
گفتار اول : آثار حقوقی مترتب بر زناشوئی در فوت زوجین ۹۴
گفتار دوم : آثار حقوقی مترتب بر زناشوئی در عدۀ وفات. ۹۴
مبحث چهارم : بذل مدت در نکاح متعه. ۹۵
گفتار اول : مفهوم بذل مدت. ۹۵
گفتار دوم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در بذل مدت و وضعیت عده. ۹۶
فصل چهارم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در بحث اولاد و ارث ۹۸
مبحث اول : اثبات نسب و آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در آن ۹۹
گفتار اول : نسب و انواع آن ۹۹
بند اول : تعریف نسب. ۹۹
بند دوم : انواع نسب. ۹۹
گفتاردوم : قاعدۀ فراش و آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در این قاعده. ۱۰۳
بند اول : تعریف قاعدۀ فراش و شرایط اجرای این قاعده. ۱۰۳
بند دوم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در قاعدۀ فراش ۱۰۴
بند سوم : اجرای قاعدۀ فراش در مورد شبهه و آثارحقوقی زناشوئی بر آن ۱۱۰
بند چهارم : اجرای قاعدۀ فراش در تلقیح مصنوعی ۱۱۶
مبحث دوم : دعوی نفی ولد و آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در این دعوی ۱۲۲
گفتار اول : دعوی نفی ولد و شرایط آن ۱۲۳
بند اول : مفهوم نفی ولد ۱۲۳
بند دوم : شرایط طرح دعوا ۱۲۵
گفتار دوم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در دعوی نفی ولد ۱۲۶
مبحث سوم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در ارث. ۱۲۶
گفتار اول : آثار حقوقی مترتب بر زناشوئی در ارث زوجین ۱۲۶
گفتار دوم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در ارث اولاد. ۱۲۶
بند اول : اولاد مشروع ۱۲۷
بند دوم : اولاد نامشروع ۱۲۷
بند سوم : فرزند خوانده. ۱۲۸
بند چهارم : طفل ناشی از تلقیح مصنوعی ۱۲۹
نتیجه گیری ۱۳۰
پیشنهادات: ۱۳۴
منابع: ۱۳۶
چکیده :
در یک جامعه، خانواده، کوچکترین نهاد اجتماعی بوده که از پیوند میان یک مرد و یک زن، بوجود می آید. در اسلام، برقراری روابط جنسی، صرفا ًدر قالب خانواده، مشروع دانسته شده، از این رو، آثار این روابط، بیشتر در این نهاد، نمود می یابد. لیکن، بر روابط جنسی خارج از بحث ازدواج از قبیل زنا نیز، آثاری تحمیل شده است.
دخول، آثاری نظیر ایجاد حرمت در نکاح، استقرار کامل مهریه بر عهدۀ زوج، وجوب پرداخت نفقه از ناحیۀ زوج، اسقاط حق فسخ، تعیین نوع طلاق، لزوم نگاهداری عده یا عدم آن، تعیین مدت زمانی که زوجه باید عده نگاه دارد، اثبات نسب، اجرای قاعدۀ فراش و آثاری از این قبیل را ایجاد می نماید.
در این پایان نامه، به بررسی آثار حقوقی مترتب بر روابط زناشوئی می پردازیم و مسائل مربوط به انعقاد عقد نکاح، مهریه، نفقه، انحلال نکاح و اولاد، مورد بررسی قرار می گیرد.
واژگان کلیدی :
روابط زناشوئی، خانواده، مهریه، طلاق، نکاح، تمکین
مقدمه :
الف – طرح موضوع :
نکاح رابطه ایست حقوقی و در عین حال عاطفی، که بوسیلۀ عقد، بین زن و مرد، برقرار می گردد و به آنها، حق می دهد که با یکدیگر زندگی نموده و صاحب فرزند شوند. اثر بارز این رابطه، حق تمتع جنسی زن و شوهر از یکدیگر است. بنابراین، آن چنان که مشاهده می شود، مهمترین موضوع و رابطه ای که در یک عقد نکاح، بین طرفین ایجاد می شود، امکان برقراری نزدیکی می باشد. از این رو، با توجه به اینکه، با وقوع نزدیکی، آثار و احکام خاصی در روابط زوجین، حاکم می شود، در این پایان نامه، به بررسی زناشوئی و آثارحقوقی مترتب بر آن در روابط زوجین، خواهیم پرداخت. در این پایان نامه، به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت که آیا برقراری روابط زناشوئی، مسبب ایجاد حرمت در نکاح می شود و اگر جواب مثبت است، چه نوع محدودیتی بوجود می آورد؟ همچنین تأثیر زناشوئی بر مهریه و انواع آن چیست؟ آیا در فسخ نکاح، برقراری روابط زناشوئی بین زوجین، تأثیری در روابط طرفین و مهریۀ زوجه می نهد یا نه؟ آیا نوع طلاق، بسته به برقراری روابط زناشوئی، تغییر می یابد یا خیر؟ آیا قانون، از تمام روابط زناشوئی حمایت می نماید و آثار و احکام خود را بر آنها مترتب می داند و یا اینکه تنها رابطه زناشوئی، دارای آثار مقرر در قانون می باشد که طی عقد نکاح صحیح شرعی و قانونی، برقرار شده باشد؟ آیا فرزندی که به سرپرستی گرفته می شود، به جهت آنکه از روابط جنسی آن زن و مرد، متولد نشده است، تحت حمایت قانون قرار دارد یا خیر؟ و در نهایت تکلیف فرزندی که از راه تلقیح مصنوعی بوجود آمده است، چیست ؟ در این پایان نامه، به بررسی این موارد خواهیم پرداخت.
ب- پرسش های تحقیق :
در این پایان نامه به سئوالات ذیل، جواب داده می شود؟
۱ – آیا قانون، از کلیۀ روابط جنسی بین زن و مرد، حمایت می نماید و آثار خود را بر آنها بار می نماید ؟
۲ – آیا وقوع نزدیکی بین زوجین، در نوع مهریۀ زوجه و استحقاق وی تأثیر می گذارد یا خیر؟
۳ – آیا فرزندخوانده، از لحاظ اصول حاکم بر روابط زناشوئی زوجین، فرزند آن زن و مرد تلقی می شود یا خیر؟
ج- فرضیه های تحقیق :
۱ – قانون و شارع مقدس اسلام، تنها از روابط شرعی زناشوئی و روابطی که در اصطلاح به آنها، وطی به شبهه می گویند، حمایت می نماید و فرزند ناشی از زنا، به زانی ملحق نمی شود. اما در خصوص حرمت نکاح ، قرابت حاصل از زنا نیز سبب ایجاد ممنوعیت می شود .
۲ – وقوع نزدیکی، تأثیر بسیار زیادی در مهریۀ زوجه خواهد داشت. در صورتیکه مهریه، بین طرفین، تعیین و صحیح باشد، وقوع نزدیکی سبب استقرار کل مهر در ذمۀ شوهر می شود. در صورتیکه بین زوجین، مهریه تعیین نشود یا مهر به هر دلیلی، باطل باشد، برای زوجه، مهرالمثل تعیین می شود و تعیین مهرالمثل، تنها در صورتی امکان پذیر است که بین زوجین، نزدیکی، واقع شود. به عبارت دیگر، در صورتیکه مهریه تعیین نشده یا مهرالمسمی، به هر دلیلی، باطل باشد، چنانچه، زوج، زوجه را طلاق دهد، تنها در صورت نزدیکی، به زن مهرالمثل تعلق میگیرد.
۳ – فرزند خوانده، مطابق حقوق اسلامی، به جهت عدم وقوع رابطۀ زناشوئی بین زن و مرد و به جهت آنکه، طفل ناشی از این رابطه نمی باشد، ملحق به پدر و مادر نمی شود و فقط مطابق قانون مربوط به سرپرستی، در سرپرستی و حمایت ایشان قرار می گیرد، لیکن از ارث محروم است و در قانون، موانع نکاح برای او پیش بینی نشده است.
اهداف تحقیق :
در این تحقیق، سعی بر آن گردیده که با توجه به منابع فقهی و نظرات حقوقدانان برجستۀ ایرانی، تأثیر روابط زناشوئی بر جنبه های مختلف زندگی اشخاص، مورد بررسی قرار گیرد و نکات مبهم و سکوت قانونگذار، که مجالی برای تفسیرات متعدد و اختلاف نظر و سلیقه گرائی می شود ، روشن و شفاف گردیده و با ارائۀ راه حل مناسب، سکوت قانونی، به نوعی، برطرف گردد.
ضرورت تحقیق :
اکثر مشکلات مطروحه فی مابین زوجین، در خصوص مسائل جنسی و آثار حقوقی مترتب بر آن می باشد و در آمار دلایل طلاق، این موضوع، نقش بارزی را ایفا می نماید. از این رو بررسی آثار حقوقی مترتب بر روابط زناشوئی و رفع ابهامات موجود و تدوین قوانین جامع و مانع، می تواند تأثیر بسزائی در کاهش حجم پرونده های قضائی داشته باشد.
روش تحقیق :
در این پایان نامه، ابتداء با استفاده از منابع موجود در کتابخانه ها، مطالب لازم جمع آوری شده، سپس مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند و نتیجه گیری لازم به عمل می آید. لذا روش تحقیق، روش توصیفی – تحلیلی می باشد.
سازماندهی تحقیق :
در این پایان نامه مطالب به ۴ فصل تقسیم شده است. در فصل اول، همانند رویۀ کلی نگارش پایان نامه، به کلیات و مفاهیم پرد اخته شد. در این فصل، مفهوم زناشوئی و مفاهیم مشابه، مورد بررسی قرار گرفت. در فصل دوم به بررسی آثار زناشوئی در عقد نکاح پرداخته شد. این فصل به ۳ مبحث تقسیم گردید. در مبحث اول، به بررسی تأثیر زناشوئی در موانع نکاح پرداختیم و مبحث دوم را اختصاص به ازدواج دختر باکره و تأثیر روابط زناشوئی بر اجازۀ ولی دختر، داده ایم و مبحث سوم، به بررسی روابط زناشوئی و تأثیر آنها در روابط مالی زوجین نظیر؛ مهریه، نفقه، اجر المثل، نحله و شرط تنصیف، اختصاص داده شد. در فصل سوم، تأثیر روابط زناشوئی بر انحلال نکاح مورد بررسی قرار می گیرد و این فصل به ۴ مبحث طلاق، فسخ نکاح، فوت و بذل مدت در نکاح، تقسیم می شود و در هر کدام از این مباحث، به بررسی تأثیر برقراری روابط زناشوئی بر احکام آن نوع از انحلال، پرداخته شده است. فصل چهارم اختصاص به تأثیر روابط زناشوئی بر وضعیت اولاد و ارث دارد. این فصل به سه مبحث تقسیم که در مورد اجرای قاعدۀ فراش، نسب، دعوی نفی ولد و ارث ، به تفصیل در آن بحث و گفتگو گردیده است.
مان


