– مراکز، سازمانهای و ارگانهای جامعه و کاربرد انگیزش درونی
این مراکز نیز عمدتاًً با مسئله افزایش سطح عملکرد درگیر هستند. این مراکز چه در فرآیندهای اقتصادی و تولیدی یا چه در شاخههای دیگر فعالیت نمایند به یک اندازه میتوانند از برنامه های مبتنی بر فعالسازی استفاده نماید و سطح عملکرد کارکنان خود و در نتیجه عملکرد مرکز یا سازمان خود را بالا ببرند. مدیران کارآمد با اتخاذ تدابیری از این برنامه ها در جریان مدیریت و راهبری خویش استفاده میکنند.
مهمترین مرحلهای که این برنامه ها میتوانند، فواید ثمربخشی را موجب شوند در مرحله انتخاب و استخدام کارکنان است. توجه به انگیزشهای درونی افراد عامل بسیار مهمی در پیشبینی میزان کارایی آن ها در طول خدمت خواهد بود. بر پایه این نظر به ویژه در محیط و موقعیتهای شغلی انتخاب کارکنانی که از انگیزش درونی بالاتری برخوردار هستند، بسیار مفید خواهد بود. در میان انگیزش درونی، انگیزش پیشرفت بسیار قابل توجه میکند.
افرادی که دارای انگیزش پیشرفت بالایی هستند به صورت خودجوش عمل میکنند و برنامه های خود را سازمان میبخشند. این افراد معمولاً دقیق و منظمتر از افرادی هستند که انگیزش پیشرفت پایینتری دارند. آن ها برنامه های بهتر و پیشنهادات خلاقانهتری ارائه میکنند و روند کار را تحت تأثیر قرار میدهند.
افراد خودانگیخته یا افرادی که دارای انگیزش درونی هستند، نیاز به استفاده مداوم از انگیزشهای بیرونی ندارند. هر چند استفاده از این مشوقها آن ها را فعالتر و انگیختهتر میسازد، اما کاهش یا فقدان آن ها چندان تأثیری در کاهش انگیزش آن ها برای فعالیت و در نتیجه کاهش عملکردشان نخواهد داشت.
توجه به سطح انگیزش درونی افراد در کشورهای پیشرفته معمولاً اهمیت و جایگاه ویژهای در مصاحبه های استخدامی دارد و حتی برای سهولت امر از ابزارها و آزمونهایی برای سنجش سطح انگیزش فرد استفاده میشود. با توجه به این اصل، بحث انگیزش درونی از مباحث هم در یکی از حوزه های تخصصی روانشناسی با عنوان روانشناسی صنعتی و محسوب میشود.
– معایب و مزایای کاربرد سیستم انگیزش درونی
نتایج پایدار و مستمری از کاربرد این سیستم در مقایسه با سیستم انگیزش بیرونی حاصل میشود. اما مدت زمان لازم برای ایجاد و راهاندازی آن اغلب طولانی است و معمولاً با شیوه های تربیتی و مشاوران کودکی و نوجوانی مرتبط است. بر مبنای این نظریه، انگیزه هر عمل و علت بروز هر رفتار خاص تحت تأثیر موارد ذیل معین میشود:
الف) انتظار افراد از نتایج (پاداش یا تنبیه) حاصل از یک رفتار معین (انتظار قبولی در آزمون در نتیجه درس خواندن)
ب) جذابیت آن نتایج در ارضاء نیازهای افراد مذکور (میزان مطلوبیت قبولی در آزمون برای فرد)
ج) اعتقاد به امکانپذیری تحقق نتیجه (اعتقاد به اینکه حتماً از طریق مطالعه میتوان قبول شد)
بنابرین انگیزش نتیجه ادراکی است که با مقایسه آنچه افراد انتظار کسب آن را دارند و آنچه واقعاً به دست میآورند، برایشان حاصل میشود. طبق این نظریه افراد هنگامی اقدام به عمل میکنند که هم احتمال دستیابی به نتیجه مطلوب وجود داشته باشد و هم نتیجه مذکور به اندازه کافی انگیزنده و مشوق آن ها باشد. بنابرین هنگامی که احتمال کسب نتیجه دلخواه و مطلوب از رفتار مورد نظر کم است و جذابیت نتیجه مورد نظر نیز زیاد نیست، احتمال انتخاب آن رفتار کاهش مییابد. بنابرین انگیزه انجام کار، به «نتیجه مورد انتظار» و «جذابیت آن نتیجه» بستگی دارد.
انگیزش افراد تابعی از «جذابیت نتایج» و «اعتقاد به اینکه کوشش فرد به انجام کار منجر میشود» و «انجام کار به نتیجه مطلوب ختم میشود» است. مفهوم «جذابیت نتایج» بر شدت نیازی که به وسیله این نتایج برآورده میگردد، دلالت دارد. بنابرین نظریه، میزان تلاش افراد از طریق رابطه ذیل قابل محاسبه است:
M = (E ® P) ´ å [(P ® O) ´ V]
میزان تلاش و کوشش M-
میزان اعتقاد به اینکه تلاشها به انجام کار منجر خواهد شد – ( E ® P )
میزان اعتقاد به اینکه انجام کار به نتیجه مطلوب می انجامد – ( P ® O )
میزان جذابیت نتیجه – V
استفاده از نماد å بر احتمال اقدام فرد از روشهای گوناگون برای رسیدن به نتایج گوناگون دلالت دارد. بنابر رابطه فوق، میزان تلاش تابع احتمال انجام کار، احتمال تحقق هدف و درصد مطلوبیت و جذابیت نتیجه است. بنابرین عملکرد متأثر از انگیزش، توانایی و تلاش است. همچنین رضایت، تابعی از «نتایج کسب شده» و «تصوری که فرد از میزان رعایت عدالت و انصاف در سازمان دارد» است.
پاداشها به دو پاداشهای درونی و پاداشهای خارجی تقسیم میشوند؛ برای مثال، پاداشهای درونی شامل مواردی نظیر چالشی بودن کار، تشخیص و احساس هویت به موجب انجام کار و پیشرفت علمی در حین انجام کار میشود، در حالی که پاداشهای خارجی مواردی نظیر پول، مقام و موقعیت را در بر میگیرد.
قضاوت افراد در میزان عادلانه بودن رفتار سازمانت با کارکنان علاوه بر موارد فوق نیز حائز اهمیت فراوان است. یعنی اگر فرد احساس کند که رفتار سازمان با وی با رفتار سازمان با سایر کارکنان برابر است، پاداش دریافتی را منصفانه تلقی میکند.