دانشگاه آزاد اسلامی
پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مشاوره و راهنمایی (M.A)
عنوان:
مقایسه سلامت خانواده و ویژگیهای شخصیتی زنان متقاضی طلاق با زنان عادی شهرکرمانشاه
آبان ماه 1393
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده.1
فصل اول: کلیات پژوهش
1-1- مقدمه2
1-2- بیان مسئله.3
1-3- اهمیت ضرورت پژوهش5
1-4- اهداف پژوهش.7
1-4-1- اهداف اصلی7
1-4-2- اهداف فرعی7
1-5- فرضیههای پژوهش.7
1-6- تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش.7
1-6-1- تعاریف مفهومی.7
1-6-2- تعاریف عملیاتی.8
فصل دوم: ادبیات پژوهش
2-1- مقدمه10
2-2- مبانی نظری.10
2-3- تعاریف ازدواج.10
عنوان صفحه
2-4- اهداف ازدواج.13
2-5- آثار و نتایج ازدواج.14
2-5-1- آثار مثبت ازدواج14
2-5-2- آثار منفی ازدواج14
2-6- دلایل ازدواج.15
2-7- تعاریف طلاق و ابعاد آن.15
2-8- انواع طلاق19
2-9- مبانی نظری طلاق.20
2-9-1- نظریه مبادله20
2-9-2- نظریه نقشها21
2-9-3- نظریه شبکهای21
2-9-4- نظریههای آسیبشناسی یا انحرافات اجتماعی.22
2-9-5- نظریه کارکردگرایی23
2-9-6- نظریه همسان همسری.23
2-9-7- نظریه مبادله اجتماعی.24
2-9-8- نظریههای کلان24
2-9-8-1- بحران ارزشها.24
عنوان صفحه
2-9-8-2- نظریه آنومی.25
2-9-8-3- بحران وجدان جمعی25
2-9-8-4- مشکلات اقتصادی.25
2-9-9- نظریههای خرد.26
2-9-9-1- نظریه توزیع قدرت26
2-9-9-2- نظریه نیاز- انتظار26
2-9-9-3- نظریه تسری26
2-9-9-4- نظریه خود میانبینی.26
2-10- عوامل مؤثر بر طلاق.27
2-10-1- عوامل اجتماعی27
2-10-2- عوامل فردی.27
2-10-3- عوامل ارتباطی.28
2-11- خانواده.28
2-12- چارچوب ارتباط خانوادگی30
2-13- ساختار خانواده.31
2-14- خرده نظامها.33
2-15- عملکرد خانواده34
عنوان صفحه
2-15-1- حل مسئله34
2-15-2- ارتباط.34
2-15-3- نقشها.34
2-15-4- همراهی عاطفی35
2-15-5- کنترل رفتار.35
2-16- سازگاری در خانواده37
2-17- دیدگاهها و رویکردهای تبیین خانواده39
2-17-1- رویکرد بین نسلی.39
2-17-2- رویکرد ساختاری.41
2-17-3- رویکرد ارتباطی – راهبردی.42
2-18- بهداشت روانی خانواده.43
2-18-1- آموزش خانواده44
2-18-2- خانواده ازهمگسیخته و آسیبهای اجتماعی45
2-18-3- کودکآزاری.46
2-18-4- کارکردهای مثبت خانواده.47
2-18-4-1- تنظیم روابط جنسی و تولید مثل47
2-18-4-2- جامعهپذیری47
عنوان صفحه
2-18-4-3- مراقبت و نگهداری47
2-18-4-4- تعیین پایگاه اجتماعی47
2-18-4-5- حمایت عاطفی و تأمین عشق و محبت و امنیت برای فرد47
2-19- کارکردهای منفی خانواده48
2-19-1- وجود علاقه عاطفی قوی بین اعضاء48
2-19-2- نادیده گرفتن کار زنان در خانواده48
2-19-3- خشونت خانوادگی48
2-20- شخصیت48
2-21- تعریف شخصیت48
2-22- نظریههای شخصیت.50
2-22-1- رویکرد روان پویشی50
2-22-1-1- نظریه فروید.50
2-22-1-2- نظریه آدلر51
2-22-1-3- نظریه یونگ.52
2-22-1-4- نظریه کلین52
2-22-1-5- نظریه هورنای53
2-22-1-6- نظریه اریک فروم53
عنوان صفحه
2-22-1-7- نظریههای سالیوان.54
2-22-2- نظریههای یادگیری.54
2-22-2-1- نظریه اسکینر.55
2-22-2-2- نظریه بندورا55
2-22-2-3- نظریه راتر و میشل56
2-22-3- رویکرد انسان گرایی – وجودی56
2-22-3-1- نظریه کلی.57
2-22-3-2- نظریه راجرز57
2-22-3-3- نظریه مزلو.58
2-22-4- نظریههای صفات و عاملی.58
2-22-4-1- نظریه کتل59
2-22-4-2- نظریه آیزنگ60
2-22-4-3- نظریه آلپورت60
2-23- ویژگیهای شخصیت62
2-23-1- پنج عامل بزرگ شخصیت.62
2-23-1-1- رواننژندی62
2-23-1-2- برونگرایی.62
عنوان صفحه
2-23-1-3- انعطافپذیری63
2-23-1-4- دلپذیری.63
2-23-1-5- مسئولیتپذیری.63
2-24- پیشینه پژوهش64
2-24-1- پژوهشهای داخلی64
2-24-2- پژوهشهای خارجی69
فصل سوم: روششناسی پژوهش
3-1- مقدمه73
3-2- روش پژوهش.74
3-3- متغیرهای پژوهش.74
3-3-1- متغیر پیشبین.74
3-3-2- متغیر ملاک.74
3-4- جامعه آماری.75
3-5- حجم نمونه.75
3-6- روش نمونهگیری75
3-7- ابزار جمعآوری دادهها75
3-8- روایی و پایایی77
عنوان صفحه
3-9- روش تجزیهوتحلیل دادهها78
3-9-1- آمار توصیفی78
3-9-2- آمار استنباطی.78
فصل چهارم: تجزیهوتحلیل دادهها
4-1- مقدمه80
4-2- تحلیل توصیفی دادهها.80
4-2-1- تحلیل دادههای جدول 4-1.81
4-2-2- تحلیل دادههای جدول 4-2.82
4-2-3- تحلیل دادههای جدول 4-3.83
4-3- دادههای استنباطی.84
4-3-1- تحلیل دادههای جدول 4-4.84
4-3-2- تحلیل دادههای جدول 4-5.85
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
5-1- مقدمه88
5-2- خلاصه پژوهش89
5-3- پیشنهادها93
5-3-1- پیشنهادهای کاربردی93
عنوان صفحه
5-3-2- پیشنهادهای پژوهشی.93
5-4- محدودیتهای پژوهشی.94
5-5- منابع و مأخذ.99
5-5-1- منابع فارسی.100
5-5-2- منابع لاتین106
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول شماره 3-1 مقادیر آلفای کرون باخ به تفکیک هر یک از خرده مقیاسها77
جدول شماره 4-1 شاخصهای توصیفی متغیرهای اصلی به تفکیک گروه80
جدول شماره 4-2 تعداد افراد هر گروه برحسب سطح تحصیلات82
جدول شماره 4-3 تعداد افراد هر گروه برحسب وضعیت اقتصادی.83
جدول شماره 4-4 مقایسه میانگین سلامت خانواده افراد متقاضی طلاق و عادی.84
جدول شماره 4-5 تحلیل واریانس یکراهه مقایسه ویژگیهای شخصیتی افراد متقاضی طلاق و عادی85
چکیده
هدف از پژوهش حاضر مقایسه سلامت خانواده و ویژگیهای شخصیتی زنان متقاضی طلاق وزنان عادی شهر کرمانشاه بود. روش پژوهش حاضر از نوع علی مقایسهای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر در بخش زنان متقاضی طلاق شامل کلیه زنان متقاضی طلاق که در سال 1392 تا 1393 به دلیل اختلافات زناشویی به دادگستری شهر کرمانشاه مراجعه و تقاضای طلاق نمودهاند، بود و در بخش زنان عادی شامل زنان کارمند بود. به روش نمونهگیری دسترس (برای زنان متقاضی طلاق) و تصادفی (برای زنان عادی) تعداد 143 نفر بهعنوان نمونه انتخاب شد. برای جمعآوری دادهها از فرم کوتاه سلامت خانواده اصلی و فرم کوتاه پرسشنامه شخصیتی NEO استفاده شد و دادههای جمعآوریشده با استفاده از آزمونهای آماری t گروههای مستقل و آزمون تحلیل واریانس بررسی شد. نتایج نشان داد که بین سلامت خانواده و ویژگیهای شخصیتی زنان متقاضی طلاق وزنان عادی تفاوت معناداری وجود دارد. بهطوریکه سلامت خانواده زنان عادی بیشتر از زنان متقاضی طلاق بود. همچنین نتایج بیانگر آن بود که زنان متقاضی طلاق نسبت به زنان عادی بیشتر حائز ویژگی شخصیتی روان رنجور خویی بودند و همچنین زنان عادی نسبت به زنان متقاضی طلاق بیشتر حائز ویژگی شخصیتی برونگرایی، انعطافپذیری و دلپذیری بودند.
کلیدواژه: سلامت خانواده، زنان متقاضی طلاق، ویژگی شخصیتی.
فصل اول
کلیات پژوهش
1-1- مقدمه
خانواده نوعی نظام اجتماعی و واحدی عاطفی است که کانون رشد و التیام تغییر و تحول و آسیبشناسی اعضاء و روابط بین آنهاست، در بین نهادهای مختلف اجتماعی کانون مقدس خانواده بهعنوان بهترین تجلیگاه فرهنگ حاکم بر سایر نهادها محل ارضاء نیازهای گوناگون جسمی، عقلانی، عاطفی شناختهشده است. همچنین خانواده عامل همبستگی و شرط تعادل اجتماعی و رکن اصلی جامعه است؛ که در هر عضوی و نسلی عملکرد دارد و معمولاً این عملکرد در الگوهای تعاملی اعضایش تجلی پیدا میکند. ویلیام گود در کتاب خانواده و جامعه مینویسد: «نهاد خانواده تنها نظام اجتماعی است که در همهی جوامع پذیرفتهشده است» و ادامه دارد (احمدی، 1386). تقریباً همهی متفکرین روانشناسی و اجتماعی بر این باورند که برای حفظ حیات اجتماعی لازم است که نهاد خانواده از سلامت، صلابت و قوام برخوردار باشد. ازدواج یکی از سهنقطهی عطف زندگی انسان است. یعنی تولد، ازدواج تمرگ، ازدواج با ایجاد تغییراتی در دیدگاه فرد نسبت به خود، همسر، جهان، مرتبط میباشد، فردی که ازدواج میکند در زمینههای ویژگیهای روانشناختی، فردی و اجتماعی تحت تأثیر تغییراتی قرارمیگیرد؛ بنابراین اگر اختلال مهمی در ازدواج فرد رخ دهد، همهی فرایندهای فردی، بین فردی و اجتماعی وی تحت تأثیر قرار میگیرد (ریاحی و همکاران، 1386).
تحولات اجتماعی دههی گذشته در سطح جهانی، نظام خانواده را با تغییرات، چالشها، مسائل و نیازهای جدید و متنوعی روبرو کرده است. طی این مدت خانواده به شکل فزاینده به علل و عوامل متعدد و پیچیدهای در معرض تهدید قرارگرفته است. وقتی کارکردهای خانواده، از قبیل کارکردهای زیستی، اجتماعی، شناختی و عاطفی یکی پس از دیگری آسیب میبیند و اعضای آن بهتدریج احساس رضایتمندی خود را از دست میدهند. تغییرات تدریجی روابط بین اعضای خانواده، ابتدا موجب گسستگی روانی و سپس گسستگی اجتماعی درنهایت واقعهی حقوقی میشود که این گسستگی طلاق نامیده میشود (آماتور[1]، 2001). اگرچه طلاق ازنظر اجتماعی یک آسیب بهحساب میآید، ولی به دلایل و مسائل مختلفی همه ازدواجها دوام ندارند و برخی به طلاق ختم میشوند. ازاینرو، برای پیشگیری از وقوع طلاق و کاهش آن در جامعه، باید عوامل مؤثر در گرایش به طلاق را شناسایی و برای حذف یا کم کردن این عوامل تلاش نمود.
بنابراین ضروری است با دیدگاهی آسیب شناسانه به علل درون فردی و برون فردی ناسازگاریهای زناشویی و عدم موفقیت در ازدواج پرداخته شود (احدی موحد، 1387)، به این منظور در این پژوهش سعی داریم نقش ویژگیهای شخصیتی و خانوادگی و جمعیت شناختی در بروز طلاق را موردبررسی قرار دهیم.
1-2- بیان مسئله
ازدواج مهمترین پیوندی است که بین دو فرد روی میدهد و سرآغاز شکلگیری یک کانون حمایتی- عاطفی است که در کیفیت زندگی افراد و تربیت نسلهای بعدی نقش حیاتی دارد. کیفیت رابطه واحد دوتانی زناشویی، زیر بنائی را شکل میدهد که کارکرد آتی کل خانواده و سلامت جسمانی- روانی اعضاء بر روی آن بنا میشود. ازدواج در همه جوامع یکنهاد مهم شمرده میشود (میرز، ماد اتیل و تینگل[2]، 2005). خانواده نخستین نهادی است که برای پاسخگویی به نیازهای فطری بشر بهویژه نیاز زندگی اجتماعی شکلگرفته است و نزدیکترین و عمیقترین تعامل بشر در بستر خانواده تحقق مییابد. اهمیت خانواده و سلامت آن بسیاری از اندیشمندان را بر آن داشته که در حوزههای گوناگونی به پژوهش بپردازند و روانشناسان هرکدام با رویکردی خاص به تحلیل در مورد خانواده و سلامت آن پرداختهاند. روانشناسان علاوه بر تأکید بر مطالعه فردی و ویژگیهای شخصیتی او، گویا فضای روانی حاکم بر خانواده را عنصری مهم میدانند و معتقدند که فضای روانی حاکم بر خانواده، شکل رفتار اعضای آن را القاء میکند (احمدی، 1386).
با توجه به اینکه امروزه خانواده ایرانی با چالشهای بسیاری روبهرو است. تغییر نقش و جایگاه زنان، کاهش میزان ازدواج، افزایش میزان طلاق، تغییر نگاه به نقش همسر، تغییر مرکزیت تصمیمگیری در خانواده که به مجموعهای از مسائل پیچیده انجامیده و خانواده را تحتالشعاع خود قراردادهاست و توجه به تغییرات خانواده در جامعه ایران به دلیل نفوذ پیامدهای منفی مدرنیته، نگرانیهایی را برای کارشناسان در این حوزه به وجود آورده است، مهمترین دلیل این وضعیت، تحولات و دگرگونیهایی است که بهمرورزمان در تمامی ابعاد خانواده ایجاد گردیده است. بیتردید دامنه از هم پاشی نهاد خانواده و مسئله طلاق میتواند به گسترش آسیبهای اجتماعی منجر شود (جنوبی، 1388). طلاق به معنای فروپاشی مهمترین نهاد جامعهپذیری در جامعه انسانی است. این پدیده ازجمله واقعیتهایی است که نهاد خانواده در دنیای امروز، بهطور گستردهای آن را تجربه میکند، البته این بدان معنا نیست که خانواده درگذشته با این پدیده مواجه نبوده است ولیکن طلاق نیز مانند تمام پدیدهها دیگر در دنیای امروز، تغییر ماهیت یافته است و بیشتر یک گزینش اختیاری است. البته در جامعه ایران به جهت اهمیت نهاد خانواده، هر نوع آسیبی به این نهاد ناگوار میباشد. افزایش نرخ طلاق طی دهههای اخیر فارغ از تبیینهای جامعهشناختی یا جمعیت شناختی آن یا پیامدهای آن برای نظام شخصیت افراد، نگرانیهای را نزد مسئولان و همچنین رهبران اخلاقی جامعه برانگیخته است و این نگرانیها بهصورت باز اندیشانه درکنش عوامل اجتماعی تأثیر گذارده و از صورت یک موضوع و مسئله صرفاً آکادمیک خارجشده و در متن جامعه نیز طنین یافته است طی چند دهه اخیر، پژوهشهای فراوانی در پی پاسخ به این سؤال بودهاند که چرا بسیاری از ازدواجها به طلاق میانجامند. یک شیوه برای یافتن پاسخ به این سؤال بررسی عوامل خانوادگی، جمعیتی، روانشناختی، در فروپاشی ازدواج از دیدگاه زوجین یا متقاضیان طلاق بوده است. بهطور مثال، کودک و همکاران (1993) دریافتند زوجهایی که تحصیلات خوبی ندارند یا تفاوت تحصیلات قابلتوجه دارند بیشتر درخطر انحلال زناشویی قرار دارند. همچنین، در پژوهش سری وستاو[3]، سینگ[4] و نیگاما[5] (۱۹۸۸) دریافتند که تفاوت سنی زوجین رابطه معنیداری با نارضایتی زناشویی دارد. در همین راستا مطالعات مورگان[6] ریندفوش[7] (1985) و بوم باس[8] (1991) نشان داد که سطح تحصیلات بالاتر کمتر متقاضی طلاق هستند (یزد خواستی و همکاران، 1387). پژوهشی تحت عنوان تحلیل اقتصادی طلاق و بررسی ارتباط بیکاری و طلاق در ایران طی دوره 1345-1385 انجام شد و نتایج نشان میدهد که ارتباط بین طلاق و بیکاری برای کوتاهمدت غیر معنادار ولی برای یک دوره بلندمدت معناداراست و این موافق با رویکرد روانشناختی است که براثر تأخیر بیکاری بر طلاق تأکید میکند (عیسی زاده و همکارانش، 1389). در پژوهشی احدی (1389) به تعیین رابطه بین متغیرهاى شخصیتى مدل پنج عاملى و رضایت زناشویی پرداخت، نتایج نشان داد که بین روانرنجورخویی و رضایت زناشویى رابطه منفى معنىدار وجود دارد. بلالی و همکاران (1390) در برخی از تحقیقات بهویژه در حوزه روانشناسی بر تأثیر عوامل فردی و روانشناختی مؤثر در طلاق ازجمله ویژگیهای شخصیتی، بیماریهای روانی و بروز طلاق توجه نشان دادهاند. محققین در مطالعات خود به بیماریهای روانی بهعنوان عاملی مؤثر در طلاق اشارهکردهاند. کلی وکونل (1987)، بوت و جانسو ن (1994)، آماتو و راجرز ( 1997) گاگنون و همکاران (1999)، ویسمن (1999) و میلر و همکاران ( 2003) در تحقیقات خود نشان دادهاندکه اختلالات روانپزشکی خفیف و شدید یا حتی علائمی از این اختلالات میتواند ثبات خانوادگی را متأثر ساخته و منجر به درخواست طلاق یا طلاق قطعی شود. امینی (1379) در پژوهشی بیان میدارد که آثار مهم و منفی طلاق تأثیرات روانشناختی آن میباشد. آثار سوء طلاق در مورد زنان بیش از مردان است. براون[9] (2005) به نقل از راهه براون در پژوهشی نشان میدهد که سلامت روان، ویژگیهای شخصیتی، با طلاق در افراد رابطه دارد. کاگلین و همکاران (2000) به پژوهشی درزمینهٔ رابطه پنج عامل شخصیت و رضایت زناشویی پرداختند و به این نتیجه رسیدند که عاملهای شخصیتی با رضایت از روابط همبستگی مثبت دارد. لیندزی[10] و همکاران (2006) طی پژوهشی نشان دادندکه کیفیت روابط خانوادگی در خانوادههای طلاق و غیر طلاق متفاوت است و نتایج همچنین نشان میداد که تعارضات زناشویی یکی از عوامل طلاق است. بر اساس پژوهش بهاری و صابری (1383) بین عملکرد خانواده زوجهای در حال طلاق و زوجهای غیر مطلقه (عادی) تفاوت معناداری وجود دارد. به این معنی که عملکرد خانوادگی زوجهای در حال طلاق پایینتر از زوجهای غیر مطلقه (عادی) است.
درمجموع آمارها، حاکی از رشد نرخ طلاق طی دهههای گذشته است، بر اساس آمارهای بهدستآمده از سازمانهای مربوط (سازمان ثبتاحوال کشور، 1389). در سال 1384 از هر 100 ازدواج تقریباً 7/10 به طلاق منجر شده است و این در حالی است که این رقم در سال 1388 به 14 فقره طلاق در هر 100 ازدواج افزایشیافته این آمار حاکی از افزایش آمار طلاق در ایران است.
با توجه به مطالب ارائهشده پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که زنان متقاضی طلاق ازنظر سلامت خانواده در چه وضعیتی نسبت به زنان عادی قرار دارند؟ ازنظر ویژگیهای شخصیتی بین زنان متقاضی طلاق وزنان عادی چه تفاوتهایی وجود دارد؟
1-3- اهمیت ضرورت پژوهش
مشخصه گروههای نخستین حاکمیت روابط چهره به چهره شخصی و غیررسمی در آنهاست و در میان انواع گروههای نخستین خانواده جهانشمولترین و مشخصترین آنهاست. حیات خانوادگی هر فرد، با عمیقترین لایههای وجودی درداد و ستد است. ازاینروست که خانواده – بهویژه در جهان امروز پناهگاهی عاطفی تلقی میشود. پناهگاهی امن یا ناامن. «چهاردیواری» خانوادگی محدودهای است که آدمیان، خواسته یا ناخواسته، «خود» را حداقل نشانههای اساسی خود را صریحتر از هر جای دیگر بروز میدهند؛ و میتوان گفت نهاد خانواده، همچون لرزهنگاری است که از ظریفترین و ناپیداترین تا عمیقترین و آشکارترین تحولات فرهنگی و اجتماعی را کمابیش ثبت میکند. بدین گونه تفحصی در جنبههای آسیبشناختی نهاد خانواده، هم ما را به کم و کیف تزلزل احتمالی در واحدهای بنیانی جامعه واقف میگرداند و هم آگاهی ما را نسبت به ویژگیهای ظریف و دگرگونیهای احتمالی پیدا و ناپیدای ساختار اجتماعی، ژرفتر و گستردهتر میکند. جدایی، اصطلاحی نسبتاً کلی است که حکایت از انواع سستیها و یا گسستهای ممکن در روابط درون خانوادگی دارد. در بین انواع عمده پیوندها و وابستگیهای خانوادگی، پیوندزن و شوهر است که بنیان قانونی و حقوقی آشکاری نیز دارد، هم ازآنروست که انواع ممکن «جدایی»ها در روابط خانوادگی، عمدتاً جدایی بین زن و شوهر است که ممکن است نهایتاً شکلی حقوقی و قانونی یافته و به «طلاق» منجر شود. هم به لحاظ عرفی و هم به لحاظ حقوقی «طلاق» حادترین و نهاییترین شکل انفصال روابط دو فرد بهعنوان زن و شوهر و آشکارترین تصویر از تلاشی بنیان یک خانواده معین است.
تقریباً در تمامی جوامع معاصر، حدی از میزان وقوع طلاق در جامعه، طبیعی و اجتنابناپذیر شمرده میشود. این حد و «آستانه» بسته به هنجارهای عرفی، باورهای عرفی، باورهای عامی، ویژگیهای فرهنگی و نظام حقوقی هر جامعه، نسبی است و تنها با مسامحهای غیرمنطقی میتوان یک نسبت آماری مشخص را بهعنوان آستانه آسیبشناختی جهانشمول طلاق عرضه داشت. البته شایان به ذکر است که پرهیز از ارائه چنین نسبت آماری، متضمن بیمعنا بودن مقایسه نسبت طلاق به ازدواج در جوامع مختلف نیست. مسلم است، به همان سیاق که آستانه طلاق با توجه به نسبیت جوامع و شرایط تاریخی- اجتماعی قائل است، مقایسه نسبت طلاق به ازدواج در جوامع یا دورههای مختلف، آبستن معانی ژرف جامعهشناختی است و چنین مقایسهای میتواند به تبیین برخی تفاوتهای ساختاری و غیر ساختاری جوامع و دورههای مختلف منجر شود. بالا رفتن میزان وقوع طلاق از آستانه آن در یک جامعه یا ناحیهای، ممکن است قبل از هر چیز مقولهای کیفی باشد و بهنوعی در سطح جامعه احساس شود؛ احساسی که معمولاً وجوه و چگونگی آن چندان روشن و دقیق نیست. با تطبیق آماری و با مقایسه نسبت ازدواج به طلاق در نواحی مختلف یک جامعه در قالب زمانی واحد و یا مقایسه نسبت طلاق به ازدواج در دورههای زمانی متوالی در یک جامعه معین، میزان واقعیت نمایی احساس احتمالی مذکور، مورد وارسی کمی قرار میگیرد و ابعاد و کیفیت- نسبتاً مبهم آن در مقابله با اسناد آماری، روشن و احیاناً تصحیح میشود.
[1]. Amato
[2]. Myers, J. E. Madathil, J. & Tingle,L. R.
[3]. Srivastav
[4]. Singh
[5]. Nigama
[6]. Morgan
[7]. Rindfush