۵- دیدگاه تحولی[۵۳]: از نظر پیاژه (۱۹۶۴)، مسئله ی اساسی، تشخیص بین فرد و شخصیت است. فرد خود محور است و بر اثر خودمحوری عقلی یا اخلاقی، راه را بر روابط متقابل که وابسته به هر نوع زندگی اجتماعی مترقی است می بندد و برعکس اگر شخص آزادانه به قبول انضباط تن دردهد یا در پی ریزی آن سهیم شود و به طور ارادی خود را تابع نظام هنجارهای اخلاقی قرار دهد، بدیهی است که در این شرایط، تابع احترام نسبت به دیگران است. به تعبیری شخصیت هم با هرج و مرج و هم با اجبار مخالف است (پیاژه، ۱۹۶۴).
اسکات[۵۴] (۱۹۸۹)، سازگاری را در ابعاد سازگاری تحصیلی، بین فردی، اجتماعی و خانوادگی عنوان میکند. با توجه به تاثیر عوامل مختلفی چون احساس استقلال عاطفی، فردیت، جداشدن و وابستگی … می توان مطالعه ی مجموعه ی این عوامل بر نحوه ی سازگاری پرداخت. نحوه ی تحول و شکل گیری عزت نفس، خودپنداره، اکتساب هویت و به طور کلی، کیفیت انطباق فرد با اجتماع به عنوان شاخص های سازگاری همگی متاثر از چگونگی تعامل آن ها است (اسکات، ۱۹۸۹).
۲-۱-۲-۲- فرایند سازگاری
سازگاری دارای فرایندها و مراحل گوناگونی است که می توان آن ها را به شرح زیر بیان کرد:
۱- برانگیختگی و احساس نیاز (جسمی، جنسی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی)؛
۲- انتخاب هدف و حرکت به سوی هدف، به منظور ارضای نیاز؛
۳- برخورد به مانع یا مشکل؛
۴- شکست در روش نخستین و انتخاب روش های جدیدتر؛
۵- کارآمد شدن یکی از روش های حل مشکل؛
۶- رسیدن به هدف؛
۷- انگیزه ی اجتناب از برخورد با مانع، مشکل و فرار از ادامه ی راه برای رسیدن به هدف و وقوع ناسازگاری (اسلامی نسب، ۱۳۷۳).
در جایگاه جمع بندی می توان گفت که فرد در فرایند سازگاری، سعی در آزمایش روش های جدید مختلف جهت رسیدن به تعادل و فائق آمدن بر شرایط موجود با ایجاد تغییراتی در خود و محیط می کند.
عوامل متعددی در زندگی شخصی و اجتماعی افراد نقش دارند که نظریه ها و دیدگاه های مختلف تربیتی، روان شناختی و جامعه شناختی بر آن ها تأکید کردهاند.
ایواتا[۵۵] و همکاران (۲۰۰۰) در مروری جامع عوامل مؤثر در سازگاری اجتماعی را به شش دسته ی عمده ی تقسیم میکنند که هر یک از آن ها نیز به عوامل جزئی تری تقسیم شده اند، این عوامل عبارتند از: الف)محرومیت های جسمانی ناشی از نقص عضو، تغذیه ی نادرست و بد، محرومیت از خواب و خستگی روانی، فرایندهای عاطفی آسیب زا و آسیب های مغزی؛ ب) عوامل روانی–اجتماعی– محیطی نظیر تغییرات سریع و مهم اجتماعی نظیر بیکاری، جنگ، بلایای طبیعی، از هم پاشیدگی کانون خانواده، فقر و اعتیاد؛ ج) عوامل تربیت نظیر الگوهای نادرست خانوادگی، فقدان رابطه ی والد-کودک، طرد کردن فرزند، حمایت افراطی، محرمیت های عاطفی، خودمختاری بیش از حد کودک، انتظارات و خواته های غیرواقع گرایانه ی والدین و کمبود ارتباط؛ د) ساختار خانوادگی ناسازگار از جمله خانواده های بی کفایت، از هم پاشیده، ضد اجتماعی و آسیب روانی اولیه و عدم ثبات عاطفی و روانی والدین به خصوص مادر؛ ه) فشارهای ناشی از زندگی جدید صنعتی مانند رقابت های ناسالم، تقاضاهای شغلی و تحصیلی و پیچیدگی های زندگی جدید؛ و) عوامل ژنتیکی و ارثی نظیر اختلالات جسمی، روانی و عاطفی ارثی که زمینه را برای رفتارهای بزهکارانه و ناسازگاری اجتماعی فراهم میکنند.
۲-۱-۲-۳- سازگاری آموزشی در برابر سازگاری اجتماعی
تینتو (۱۹۹۳، ۱۹۸۶، ۱۹۷۵) بیان کرد که یکپارچگی سازگاری آموزشی و اجتماعی، از عوامل مهم اثر گذار بر پایداری دانشجویان در دانشگاه میباشد. هر چه میزان یکپارچگی دانشجویان در سیستم های آموزشی و اجتماعی دانشگاه بهتر باشد، احتمال اتمام تحصیلات دانشگاهی آنان بیشتر است.
برگ (۱۹۹۴) دریافت بیشتر دلایل ذکر شده برای مشکلات سازگاری و ملاحظات کناره گیری، به سازگاری آموزشی از دبیرستان به دانشگاه مربوط می شود. این مشکلات به آمادگی آموزشی، مهارت های مطالعه و خواندن مربوط می شود. سازگاری های فرعی شامل تعداد زیاد دانشجویان برای هر کلاس، تفاوت در برنامه ریزی رشته، تکالیف زیاد خواندن و نوشتن و مقررات افزایش یافته برای تکمیل کار علمی در سطح دانشگاه، می شود. او بعدا اضافه کرد که دانشجو زمانی که از دبیرستان های با حجم کوچک وارد دانشگاه شد، در فرایند انتقال مشکلات زیادی داشتند، به کلاس های بزرگ عادت نداشتند و حجم زیاد مطالعات را مشکل یافتند.
زمانی که برگ ادعا کرد که عوامل آموزشی، بر انتقال دانشجو از دبیرستان به دانشگاه، تاثیر قطعی دارد، بدنه ی در حال رشد تحقیقات پیشنهاد میدهد که سازگاری اجتماعی دانشجویان اگر از عوامل آموزشی مهم تر نباشد، به اندازه ی آن اهمیت دارد (بوث، ۱۹۹۷؛ چایلد و اسپنسر، ۲۰۰۲؛ گردز و مالیکرات، ۱۹۹۴؛ پیل و اوانز، ۱۹۹۸؛ تام، ۲۰۰۲)
۲-۱-۲-۴- انتقال و سازگاری
دانش آموزانی که مدرسه را ترک میکنند، وارد فرایند انتقال و سازگاری در محیط یادگیری جدیدی میشوند؛ از ترک دبیرستان تا ورود به دانشگاه. در دیکشنری لانگمن انگلیسی معاصر (۱۹۸۸)، انتقال به فرایندی که چیزی از یک حالت به حالت دیگر تغییر میکند، ارجاع داده می شود. انتقال متفاوت از تغییر است. تغییر بیرونی و قابل مشاهده است، در حالی که انتقال درونی و کمتر قابل مشاهده است. انتقال فرایندی است که فرد هنگام مراجعه با تغییر بزرگ زندگی خود، به صورت ذهنی با آن برخورد میکند. اغلب اوقات فرایند انتقال از دبیرستان به آموزش عالی عادی تلقی می شود؛ در واقع چنین فرایندی اغلب با استرس، اضطراب و تنش همراه است و در بسیاری از موارد میتواند دانشجو را به شکست و کناره گیری از دانشگاه وادار کند. بی شک دانشجویانی هستند که با یافتن راه هایی، این انتقال را سازنده کنند و به آرامی با دانشگاه سازگار شوند، اما افرادی نیز هستند که دست پاچه میشوند و قادر نیستند با اقتضائات نقش جدید خود، مؤثر رفتار کنند.