۳- مشارکت سازمانی
این واژه با مشارکت فعال کارکنان در اداره امور سازمان ظهور مییابد که از آن جمله میتوان به حضور درجلسات، به اشتراک گذاشتن عقاید خود با دیگران و آگاهی به مسائل جاری سازمان، اشاره کرد .
مشارکت سازمانی: این واژه با درگیر بودن در اداره سازمان ظهور مییابد که از آن جمله میتوان به حضور در جلسات، به اشتراک گذاشتن عقاید خود با دیگران و آگاهی به مسائل جاری سازمان، اشاره کرد. مشارکت سازمانی که خود شامل سه بخش میباشد:
الف) مشارکت سیاسی: شامل مشارکتهای غیر جدالآمیز و غیر مجادلهای با دیگران است. مانند حضور مؤثر در جلسات سازمان، به اشتراک گذاشتن ایده ها و نقطه نظرات برای بهبود سازمان.
ب) مشارکت حمایتی: شامل تلاش برای ایجاد تغییرات سازمانی درونی که ممکن است با جدال و مباحثه با دیگران نیز همراه باشد. مانند ترغیب و تشویق مدیریت به منظور حفظ مهارتها و دانش جاری سازمان و یا استفاده از داوریهای حرفهای و تخصصی برای ارزیابی اقداماتی که برای سازمان مفید و یا مضر میباشد.
ج) مشارکت وظیفهای: منظور ارائه رفتارهایی است که بیشتر جنبه فردی داشته ولی باعث انتفاع سازمان میشود. مانند داوطلب شدن برای اضافهکاری در صورت نیاز و یا تمایل برای دریافت آموزشهای اضافی در سازمان به منظور بهبود عملکرد (وندین و دیگران، ۱۹۹۴ به نقل از اسلامی وسیار، ۱۳۸۷).
۲-۱-۳- رضایت شغلی
رضایت شغلی پدیدهای است که در اثر عوامل گوناگون شکل میگیرد و خود نیز بر عوامل گوناگونی تأثیر دارد (رضائیان ۱۳۸۵). از یک طرف رضایت شغلی میتواند به عنوان یک متغیر مستقل باشد که بر متغیرهای وابستهای چون بازدهی، غیبت، جابجایی، ترک خدمت، رفتار فرد در جامعه و خانواده و نگرش فرد نسبت به محیطهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و غیره تأثیر بگذارد و از سوی دیگر متغیر وابستهای است که تحت تأثیر متغیرهای مستقلی چون حقوق و مزایا، رابطه با همکاران و سرپرستان، امنیت شغلی و نوع کار قرار دارد. به علاوه رضایت شغلی متأثر از متغیرهای تعدیل کننده مثل سن، تحصیلات، جنسیت، سابقه خدمت و رده شغلی است (اسماعیلی و انصاری رنانی، ۱۳۸۶).
برای دستیابی به بهرهوری کارکنان رضایت شغلی یک عامل ضروری میباشد (رابینز ۱۳۷۴). رضایت شغلی، ترکیبی از خرسندی شناختی[۱۴] و خرسندی احساسی[۱۵] فرد نسبت به شغلش است. رضایت شناختی، رضایتی است که بیشتر بر ارزیابی منطقی و عقلانی شرایط کار استوار است. بنابرین، رضایت شناختی یک ارزیابی مبتنی بر مقایسههاست که بر قضاوت احساسی تکیه ندارد و ارزیابی شرایط، فرصتها و درآمدها را در بر میگیرد. اما رضایت احساسی، ارزیابی کلی فرد به طور احساسی نسبت به شغلش است. این رضایت، خلق و خوی خوب فرد و احساس خوب و مثبت وی را هنگام کار کردن نسبت به کارشان نشان میدهد (اسماعیلی و انصاری رنانی ۱۳۸۶).
۲-۱-۳-۱- مفهوم و تعریف رضایت شغلی
رضایت شغلی در فرهنگ فارسی خشنودی و خوشرویی معنا شده است و به عنوان دوست داشتن وظایف مورد لزوم یک شغل تعبیر شده است. یعنی شرایطی که در آن کار انجام میگیرد و پاداشی که به موجب آن دریافت میشود (حسینی نسب و جویانی ۱۳۸۷). رضایت شغلی یکی از عوامل بسیار مهم در موفقیت شغلی است و عاملی است که باعث افزایش کارایی و نیز احساس رضایت فردی میگردد. محققان رضایت شغلی را از دیدگاههای گوناگون تعریف کردهاند و معتقدند اگر شغل لذت مطلوبی را برای فرد تأمین نماید در این حالت فرد از شغلش راضی است. عوامل گوناگون چه درونی مانند احساس لذت از انجام کار و چه بیرونی مانند حقوق و مزایا و روابط محیط کاری سبب میگردد فرد از شغلش راضی باشد (عسکری ۱۳۸۲). رضایت شغلی یک مفهوم چند وجهی است که شامل ابعاد درونی و بیرونی میباشد. منابع رضایت درونی به ویژگیهای شخصیتی فرد بر میگردد مانند توانایی ابتکار عمل (روز[۱۶] ، ۲۰۰۱). منابع رضایت بیرونی، اقتضایی و وابسته به شرایط محیطی هستند، مانند پرداخت، ارتقاء یا امنیت شغلی (ولف،۲۰۰۱). رضایت شغلی عبارت است از نگرش فرد نسبت به شغل و یا چگونگی احساس فرد نسبت به شغلش و جنبههای گوناگون آن (سید جوادین، ۱۳۸۵).
گروهی احساسات مثبت شاغل نسبت به شغل را رضایت شغلی مینامند و بر این باور هستند که احساس خشنودی و کامیابی و رضایت شغلی ناشی از نگرشی است که خود نیز تا اندازهای با چگونگی شغل و مقتضیات مربوط به آن پدید میآید. در تحقیقات گذشته برای سنجش میزان رضایت شغلی تمرکز بر ارضای نیازهای جسمی و روانی افراد از قبیل پرداخت حقوق و دستمزد بوده است این در حالی است که امروزه محققان بیشتر به فرآیندهای شناختی که یک رویکرد چند وجهی است توجه دارند (لاک[۱۷] ، ۲۰۰۰).
رضایت شغلی محصول عوامل گوناگونی مانند، کار جذاب، کار دارای امکان بروز خلاقیت، کار دارای احترام و کار ارزشمند میباشد. همچنین تحت تأثیر عواملی مانند شرایط کاری مناسب، همکاران سازگار، رهبری و مدیریت شایسته است علاوه بر این، همگونی اهداف سازمان با خواستههای فرد نقش مهمی در رضایت شغلی ایفا میکند. به طور کلی وجود سرپرست و مدیر با صلاحیت و مشارکتجو، ارتباط صحیح و مناسب بین سرپرست و مدیر با کارمند، همکار انگیزاننده، مسئوول و فعال، پیشرفت مناسب با توانایی در کار و رعایت برابری و انصاف در ارتقاء کارمندان و حقوق و مزایای متناسب با شایستگی و کار فرد از عواملی هستند که وجود آن ها میتواند رضایت شغلی را به دنبال داشته باشد (مورهد[۱۸] و گریفین ، ۱۳۸۴). تحقیقات نشان داده است که بین رضایت شغلی و وضعیت اشتغال رابطه وجود دارد (اصل سلیمانی و دیگران ۱۳۸۶).
پارسونز رضایت شغلی را متشکل از پنج عامل میداند: عزت نفس یا هماهنگی با هنجارهای اخلاقی مورد پسند فرد، تأیید از سوی دیگران، ارضای خواسته ها و نیازهای مادی و معنوی، لذت بخش بودن شغل و فعالیتهای شغلی، دوستی و صمیمیت در روابط بین کارکنان (گریفیث، ۱۳۷۳).
۲-۱-۳-۲-دیدگاه های رضایت شغلی
دیدگاهها و مفهومسازیهای متعدد و گاه متناقضی درباره تعریف « رضایت شغلی» شکل گرفته و توسعه یافته است. برخی از صاحبنظران همچون هرزبرگ آن را دارای دو بعد دانستهاند جدول(۲-۱). یک گروه عوامل و شرایطی که فقدان آن ها موجب عدم رضایت میگردد ولی تأمین آن ها باعث ایجاد انگیزه شدید و قوی نمیشود بلکه فقط از بروز عدم رضایت جلوگیری میکند که آن ها را عوامل بهداشتی یا مؤثر در حفظ وضع موجود یا عوامل بقاء مینامند. به زعم هرزبرگ این عوامل عبارت است از : طرز تلقی و برداشت کارکنان، شیوه اداره امور، خطمشیهای سازمان، ماهیت و میزان سرپرستی، امنیت کاری، شرایط کاری، مقام و منزلت، سطح حقوق و دستمزد، استقرار روابط متقابل دو جانبه، سرپرستان، همکاران و مرئوسان و زندگی شخصی کارکنان.