۹- تشخیص معنای زندگی ، مرگ وحوادث مربوط به حیات ، نشور، مرگ و برزخ، بهشت و دوزخ روانی
۱۰- درک حضور خداوندی در زندگی معمولی
۱۱- درک زیبایی های هنری و طبیعی و ایجاد حس قدردانی و تشکر
۱۲- داشتن هوش شاعرانه که معنای نهفته در یک قطعه شعری را بفهمد
۱۳- داشتن ذوق عشق و عرفان که در آن عشق به وصال منشأ دانش است نه استدلال و قیاس
۱۴- هوش معنوی باعث فهم آیات قرآنی می شود و موجب میگردد افرادکلام انبیا را راحت تر و با عمق بیشتر درک نمایند
۱۵- هوش معنوی در فهم داستان های متون مقدّس واستنباط معنای نمادین این داستان ها کمک فراوانی میکند.
۱۶- هوش معنوی که در قرآن درمورد صاحبان آن صفت اولوالالباب به کار رفته است. باعث می شود افراد به جوهرۀ حقیقت پی ببرند واز پرده ای اوهام عبور نمایند.
چنانچه مؤلفه های ذکر شده از طریق روش تحلیل عاملی مورد بررسی قرار گیرند می توان بر اساس این مؤلفه ها به عوامل مهم هوش معنوی دست یافت. برای مثال مشاهده وحدت در ورای کثرت رامی توان یکی از مؤلفه های مهم هوش معنوی شمرد و کسانی که دارای این ظرفیت باشند، خداوند را در بسیاری از امورکه در ظاهر متفاوت هستند در مییابند چنان که بابا طاهر (قرن ۵ ق، به نقل ازغباری بناب، ۱۳۸۶ ) این مسأله را اینگونه میگوید:
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و در دشت نشان از قامت رعنت تو بینم
همچنین داشتن ذوق عشق و عرفان و وصال به خداوند متعال نیز از عوامل مهم هوش معنوی است که جنبۀ انگیزشی و هیجانی هوش معنوی قلمداد می شود. طوری که مولانا (الف، قرن۷ق، ص ۹،به نقل از جامی۱۳۸۲) اینگونه عشق را توصیف میکند:
کافرم از درد وجهان،عشق بود خوشتر از این
دیدۀ ایمان شود جلوه ازآن، پوست شود پر زر ازین عشق بود کان هنر، عشق بود معدن زر
دوستشود جلوه از آن، پوست شود پرازاین
واژه فراست در متون ادبی نیز به هوش معنوی ارتباط پیدا می کند. گوهرین صادقانه و مخلصان حقیقی شریعت و طریقت عطا می شود وعلتش هم ایمان صحیح و موثر وتوجه و مراقبه کامل سالک است. در امور مربوط به سلوک. وکاملان و مشایخ از آنجا که در این ایمان و توجه همیشه راسخ بوده و به حد کمال واقعی آن رسیده اند پیوسته صاحب فراست اند”(ص۳۰۱).
مولانا نیز چنین گفته است:
ما به دل بی واسطه خوش بنگریم
کز فراست ما به عالی منظریم
خواجه عبدالّله انصاری (قرن ۵ ق ، ص،۳۱۲) در بحث فراست سه وجه را مشخص کردهاست : ” تفرس به تجربت (واین همت ممیزان است) و فراست استدلال (واین همت عاقلان است) و فراست نظر دل (واین نشان بدان نور است که مؤمنان در دل دارند”. این سه وجه در واقع همان تجربه کردن با حواس، منطق و استدلال وشناخت عقلانی واشراق از طریق دل است.
بنابرین به نظر میرسد در متون اسلامی وادبی اندیشه ها و مفاهیم بیشماری درمورد معنویت وجود دارد که می توان از آن ها در روشن کردن ویژگی ها و مولفه های هوش معنوی سود برد. با این حال بررسی و توجه به این متون اسلامی و ادبی نیاز به یک دیدگاه و شیوه نوینی دارد که هماهنگ با روش های علمی امروزی در روان شناسی باشد.
مبا نی رشدی هوش معنوی
ویگلزوورث(۲۰۰۴) چهار هوش بدنی (فیزیکی) ،منطقی،هیجانی، و معنوی را با در نظر گرفتن ترتیب رشدی آن ها دریک دیاگرام هرمی(شکل ۲-۸) نشا ن داده است:
شکل۲-۱: ترتیب رشدی پدیداری انواع هوش (ویگلزوورث،۲۰۰۴)
همان گونه که از شکل ۲-۸ برمی آید برای داشتن هوش معنوی بایستی قبلاً انواع دیگر هوش به ترتیب به وجود آمده باشند. از منظر روانشناسی رشد و به اعتقاد ویگلزوورث (۲۰۰۴) ، کودکان ابتدا مهارتها و تسلط های فیزیکی و حرکتی بر بدن خود و اشیاء به دست می آورند (هوش فیزیکی[۳۷]). سپس مهارتهای زبانی، مفهومی و محاسباتی آن ها رشد میکند که در درس خواندن به کار آن ها میآید (هوش منطقی) . بعد از آن در افرادی که تمایل به گسترش روابط خود با دیگران دارند هوش هیجانی رشد میکند ( هوش هیجانی).
هوش معنوی زمانی رشد میکند که فرد به دنبال درک معنای مسائل ، رویدادها، وکل زندگی میگردد و سؤال میکند که آیا آنچه می بینیم همه آن چیزی است که وجود دارد (هوش معنوی) ؟ بااین حال شواهد پژوهشی برای تأیید نظر ویگلزوورث (۲۰۰۴) در خصوص مبانی رشدی هوش معنوی یافت نشد. همچنین پژوهش هائی که نشان دهد هوش معنوی چگونه تحول و تکامل مییابد به دست نیا مد. لذا به نظر میرسد که در این زمینه ها خلاء پژوهشی وجود دارد.
ویگلزوورث (۲۰۰۴) اعتقاد دارد که هوش هیجانی، هم برای ایجاد هوش معنوی تا حدی لازم بوده ،و هم با تقویت هوش معنوی رشد مییابد . برای این بخش از عقیده ویگلزوورث (۲۰۰۴) حمایت های پژوهشی وجود دارد. یافته های فرامرزی و همکاران (۱۳۸۸) بر اساس برآورد تحلیل رگرسیون نشان داد که هوش معنوی با هوش هیجانی رابطه معنی داری دارد و این ارتباط در ابعاد مختلف هوش معنوی و هیجانی مشاهده می شود آن ها نتیجه گرفتند که هوش معنوی بالاتر سبب هوش هیجانی بالاتری می شود. از نظر آن ها تقویت هوش معنوی که همان اطاعت پذیری از خداوند است باعث بهبود رفتار اجتماعی، احترام به عواطف و احساس ها و رعایت حقوق دیگران ویا به عبارت دیگر، بهبود و تقویت هوش هیجانی می شود. همچنین به گفته فرامرزی و همکاران (۱۳۸۸) مطالعات مؤسسه آگاهی سنجی در آمریکا (۲۰۰۵) و مطالعات رأس (۲۰۰۵)، تامپسون (۲۰۰۲) اوسوالد (۲۰۰۴)، وان لیوین و کاسولر (۲۰۰۴) ، و الکینز و کاوندش(۲۰۰۴) مؤید تأثیر متقابل واثر تعاملی هوش معنوی و هوش هیجانی هستند. حسینیان، و همکاران(۱۳۹۰) نیز با بهره گرفتن از پرسشنامه هوش معنوی ناصری و پرسشنامه هوش هیجانی بار- آن[۳۸]، نشان دادند که هر چه هوش معنوی بالاتر باشد هوش هیجانی هم بالاتر است . توماس[۳۹] و هافر [۴۰](۲۰۰۹ ، به نقل از حسینیان و همکاران ، ۱۳۹۰ ) نیز مدلی از هوش معنوی وهوش هیجانی و اجرای آن را ارائه دادند و به این نتیجه رسیدند که بین هوش معنوی و هوش هیجانی رابطه وجود دارد. عسگری(۱۳۸۹) هم نشان داد که رابطه هوش معنوی و هوش هیجانی معنی دار و مثبت میباشد.
همچنین به اعتقاد برخی مؤلفین (به نقل از عبداله زاده و همکاران ،۱۳۸۸) ممکن است هر سه نوع هوش اصلی با یکدیگر هم پوشا نی هائی داشته و در تقویت یکدیگر مؤثر باشند (شکل ۲- ۹) .
در خصوص اینکه هوش منطقی تا چه حد با هوش معنوی هم پوشانی داشته یا در تقویت آن مؤثر است شواهد پژوهشی به دست نیامد.
شکل۲-۲: همپوشانی وابعاد مشترک هوش های سه گانه (عبد اللهزاده ،۱۳۸۸)
هوش معنوی در برنامه درسی
انسان موجودی چند بعدی است و تمامی ابعاد وجودی او نیازمند تربیت است. چنانچه تربیت به عنوان فراهم ساختن فرصت رشد همه جانبه افراد تلقی شود، یکی از ابعاد اساسی انسان، بعد معنوی او است (یار محمدیان ، فروغی ابری، میر شاه جعفری، ۱۳۹۱).
وگان(۲۰۰۲، به نقل از غباری،۱۳۸۶) بعضی از خصوصیات معنویت را چنین عنوان کردهاست:
۱٫ بالاترین سطح رشد در زمینههای مختلف شناختی، اخلاقی، هیجانی وبین فردی رادر برمی گیرد.