۵-به جای اینکه به سادگی حرف های دیگران را باور کنند، باید گفتن «چرا» و برای به دست آوردن دلیل برای سوال خود، تعلیم ببینند. آن ها باید بیاموزند این کار را در یک حالت ماهرانه ای انجام دهند.
۶-صحبت کردن در مورد خود، افرادی که عدم توانایی در رفتار توام با جرئتورزی دارند، اغلب عزت نفس پایینی دارند و تجارب آن ها و این احساس که حوصله ی دیگران از صحبت با آن ها سر می رود. آن ها نیاز دارند که آموزش ببینند و در مورد خودشان و تجربههایشان با یک حالت جالبی صحبت کنند.
۷-پاداش دادن به دیگران هنگامی که از او تعریف می کنند، بارها هنگامی که شخصی از یک فرد فاقد جرئتورزی تعریف می کند، آن فرد تعریف را انکار می کند و آن را مسخره می کند. چنین افرادی نیاز دارند که بیاموزند در مقابل تعریف هایی که از آنان می شود، یک جمله ی ساده «متشکرم» را که به طور مناسبی ارئه می شود، بیان کنند. انکار کردن باعث بی احترامی به فرد مقابل و ناراحتی وی می شود.
۸-امتناع از تاکیید عقاید دیگران به منظور عادت کردن به بحث و جدل با آن ها، به نظر میرسد که بسیاری از مردم دوست دارند با افرادی که فاقد جرئتورزی هستند، بحث و جدل کنند و آن را به عنوان یک بازی ساده تلقی می کنند. بنابرین، این افراد نیاز دارند که آموزش ببینند، در پایان مکالمههای خود اظهار نظری کنند، مثلا « من مطمئنم در این مورد میتوانیم یک زمان دیگر بحث کنند، در حال حاضر من نمی توانم افکارم را تغییر دهم، فکر میکنم تو هم همینطور باشی».
۹-برقرا کردن تماس چشمی با دیگران و نگاه کردن به چشمان طرف مقابل، یکی از اساسی ترین مهارت های رفتارهای جرات ورزانه است.
۱۰-پاسخ ضد ترس، افراد اغلب نیاز دارند که تشویق شوند و آموزش ببینند کارهایی را انجام دهند که ترس و اضطراب را در آن ها بر می انگیزاند. بنابرین، آن ها میتوانند بر ترس خود غلبه کرده و زندگی راحت و خوشایندی داشته باشند که این شکلی از رویارویی با واقعیت است. ( به نقل از بهروزی، ۱۳۸۴)
رفتار جراتمندانه و سازگاری اجتماعی
سازگاری اجتماعی عبارت است از مکانیزم هایی که توسط آن ها، فرد توانایی تعلق به گروه را پیدا میکند. به عبارت دیگر مجموعه واکنش هایی که توسط آن ها فرد ساختار و رفتار خود را برای پاسخی موزون به شرایط جدید و فعالیت هایی که این شرایط از او طلب می کند، تغییر دهد سازگاری اجتماعی نامیده می شود و بنابرین هر عاملی که این پاسخ گویی را دچار مشکل کند زمینه ای است برای ناسازگاری فرد در محیط جدید، اماپرخاشگری به رفتاری اطالق می شود که هدفش اعمال صدمه و رنج باشد به بیان دیگر رفتاری که قصد صدمه رساندن جسمانی یا زبانی به فرد دیگر یا نابود کردن دارایی افراد میباشد.
رفتار پرخاشگرانه پیوسته از معضلاتی است که جهان بشری با آنان روبه روست و در حقیقت آنقدر شیوع پرخاشگری و خشونت در جوامع بشری زیاد است که غیرممکن به نظر میرسد. پرخاشگری واکنشی است که هدف آن رفع مانع و حذف عامل تهدید است. عکس العمل های پرخاشگرانه و نارضایتی وقتی بروز می کند که فرد را از موفقیتی که خشنودش میسازد دور سازیم و یا چیز مطلوبی را که انتظارش را میکشد از او بازداریم (خدیوی زند، ۱۳۷۴).
پرخاشگری وسیلهای رفتاری است در جهت رسیدن به هدفی؛ در جهت آسیب رساندن به دیگران. پرخاشگری، یک کشش و یا یک گرایش در فرد است که به صورت زدن و کشتن و ویران کردن را نشان میدهد. امری که فرد به عنوان عکس العمل از خود بروز میدهد و به گونه ای است که باید گفت مناسب عمل یا رفتار طرف مقابل نیست(درویش، ۱۳۸۶).
موضوع اصلی این است که آیا باید پرخاشگری را بر اساس پیامدهای قابل دیدن آن تعریف کنیم که بر اساس مقاصد شخصی که آن را نشان میدهد گروهی پرخاشگری را رفتاری می دانند که به دیگران آسیب می رساند یا بالقوه میتواند آسیب برساند پرخاشگری ممکن است بدنی باشد مثل : زدن، لگد زدن، گاز گرفتن، و یا لفظی مثل: فریاد زدن، رنجاندن، یا به صورت تجاوز به حقوق دیگران، چیزی را به زور گرفتن. نقطه قوت این تعریف این است که شامل بسیاری از رفتارهایی است که ممکن است به طور معمول پرخاشگری تلقی نشود (خدیوی زند، ۱۳۷۴).
پژوهش های مختلف نشان دادهاند که افراد پرخاشگر راه حل های کم تری برای وضعیت دشوار اتخاذ میکنند و راه حل هایشان نسبت به افراد غیرپرخاشگر کم اثر است (دلوتی[۱۴۳]،۱۹۸۱). یکی از دلایلی که افراد پرخاشگر معمولا پرخاشگرانه تر پاسخ میدهند و راه حل هایشان برای موقعیت تعارض آمیز کمتر میباشد این است که، افراد پرخاشگر راه حل های توأم با ابرازوجود را به صورت منفی تر ارزش گذاری میکنند (دادجی[۱۴۴] و همکاران، ۱۹۸۵) متغییر دیگر ابرازوجود میباشد که متغییرهای قبلی به نوعی مربوط می شود. چگونگی برخورد با دیگران در محل کار، منزل یا در مکان های عمومی میتواند عامل مهمی در ایجاد فشار روانی باشد. روابط ضعیف ممکن است به روابط ناسالم منجر شود و روابط ناسالم نیز احتمالا موجب افزایش فشار روانی می شود. هسته مرکزی ارتباط میان فردی سالم و درست، جرئت و جسارت است. افرادی که کم جرئت هستند، مشکلات عدیده ای برای خود می آفرینند.
واژه “ابراز وجود” عملا برای بیان و ابراز همه نوع احساسات، من جمله اضطراب، به کار برده می شود. تجربه نشان داده است که چنین ابرازی به منع اضطراب می انجامد. آموزش ابراز وجود تکنیکی است که برای رفع اضطراب های حادث از روابط اجتماعی متقابل افراد به کار برده می شود.
در این شیوه درمانگر با آموزش تمرینات رفتاری به مراجع امکان میدهد تا مطالب و عقاید خویش را قاطعانه ابراز کند و یا اعمال دلخواه خویش را انجام دهد و نیز از او خواسته می شود تا خارج از جلسه آن ها را عملی کند. این تکنیک فرد را قادر میکند که محیط را به طریق بهتر و مثبت تری زیر نفوذ و کنترل بگیرد و مانع اضطرابهای بی دلیل خویش شود.آموزش ابرازوجود رویکردی است رفتاری، که حمایت وسیعی به دست آورده و مخصوصا برای افرادی که مشکلاتی در ابرازوجود در موقعیت های بین فردی دارند، ارزشمند است. آموزش ابرازوجود اغلب در فضایی گروهی به کار گرفته می شود و تأکید دارد که به مراجعان بیاموزد تا بدون اینکه حقوق دیگران را زیر پا بگذارند، از حق خود دفاع کنند. رفتار ابرازآمیز شامل ابراز احساسات به شیوه مستقیم، صادقانه و مناسب است. این شیوه به معنای دفاع از حق خود در زمانی است که فرد احساس می کند دیگران از او سوء استفاده میکنند. این شیوه همچنین به معنای درخواستها و نیازهای فرد به دیگران است، بدون درنظر گرفتن این که آیا دیگران در برآوردن آن نیازها کمکی خواهند کرد یا در مورد خودشان احساس خوبی دارند نه. افرادی که یاد گرفتهاند که وجود خود را ابراز کنند، معمولا در مورد خودشان احساس خوبی دارند و تشخیص داده اند که “روی پای خود ایستاده اند”، بدون این که دیگران را مورد تحقیر یا انتقاد قرار دهند، در نتیجه عزت نفس آن ها افزایش مییابد (یعقوبی، ۱۳۷۷).
آموزش های مهارت های جراتورزی