با عنوان : تحولات اصل منع توسل به زور در حقوق بین الملل در قرن ۲۱
دانشگاه آزاد اسلامی واحد دامغان
دانشکده حقوق – گروه
پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد”M.A”
گرایش حقوق
عنوان:
تحولات اصل منع توسل به زور در حقوق بین الملل در قرن ۲۱
استاد راهنما:
دکتر علیرضا حسنی
استاد مشاور:
دکتر فخرالدین ابوئیه
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده درج نمی شود
تکه هایی از متن به عنوان نمونه :
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول
۱-۱- مقدمه. ۱
۱-۲- بیان مساله. ۲
۱-۳- اهمیت و ضرورت تحقیق. ۳
۲-۱- تاریخچه اصل توسل به زور. ۹
مبحث اول : رسمیت جنگ در میثاق جامعه ملل. ۱۹
گفتار اول : اقدام برای منع توسل به جنگ. ۲۱
بند اول : قرار داد لوکارنو. ۲۱
بند دوم : پیمان بریان-کلوگ ۲۲
مبحث دوم :جنگ جهانی دوم و ضرورت تعریف تجاوز. ۲۳
گفتار اول : از ۱۹۴۵ به بعد ۲۵
۳-۱- سازمان ملل متحد و حفظ صلح و امنیت ۲۶
۴-۱- نقش شورای امنیت در حفظ صلح و امنیت بین المللی. ۲۸
۵-۱- حل اختلافات بینالمللی و نقش شورای امنیت ۳۱
۶-۱- اقدام در مورد تهدید علیه صلح. ۳۳
۷-۱- قراردادهای منطقهای و مؤسسات آن. ۴۱
فصل دوم
۱-۲- نقش مجمع عمومی در حفظ صلح و امنیت بین المللی. ۴۵
۲-۲- تشکیل نیروهای مسلح برای اجرای تصمیمات سازمان ملل بوسیله اعمال زور. ۴۹
۲-۲-۱- نیروهای سازمان ملل در کره ۵۱
۲-۲-۲- نیروی حالت فوق العاده ملل متحد در رویداد سوئز (UNEF) 54
۲-۲-۳- نیروهای سازمان ملل متحد در کنگو (ONUC) 57
۲-۲-۴- نیروهای صلح سازمان ملل قبرس (UNFICYP) 60
۲-۲-۵- سایر نیروهای صلح سازمان ملل که در رابطه با مسائل خاورمیانه. ۶۳
۲-۲-۵-۱- نیروی حالت فوق العاده سازمان ملل در اختلاف اعراب و اسرائیل (UNEF II) 63
۲-۲-۵-۲- نیروهای ناظر سازمان ملل بر تخلیه (FNUOD) 63
۲-۲-۵-۳- نیروهای سازمان ملل در لبنان (UNIFIL) 64
فصل سوم
۲-۳- تصمیمات سازمان ملل متحد در بحران خلیج فارس ۶۷
۳-۳- استثنائات اصل عدم مشروعیت توسل به زور. ۷۳
۴-۳- تلاش های سازمان ملل متحد در خصوص عدم توسل به زور. ۷۵
مبحث اول :منشور ملل متحد ۷۵
۵-۳- حمله پیش گیرانه و حالت ضرورت در حقوق بین الملل. ۷۷
۶-۳- بررسی اصل عدم توسل به به زور. ۷۸
۷-۳- جنگ عادلانه. ۸۱
۸-۳- جنگ پیشگیرانه. ۸۳
۹-۳- دفاع بازدارنده ۸۴
۱۰-۳- دفاع از خود ۸۶
۱۱-۳- امنیت دسته جمعی (دفاع مشروع جمعی) ۸۸
۱۲-۳- مداخله بشردوستانه. ۹۰
۱۳-۳- مداخله نظامی برای حفظ جان و مال و اتباع داخلی در کشور دیگر. ۹۲
۱۴-۳- مداخله نظامی برای کمک به سرکوب شورشیان در کشور دیگر. ۹۳
۱۵-۳- مداخله نظامی برای کمک به نهضتهای استقلالطلب ۹۴
۱۶-۳- اقدام تلافی جویانه. ۹۵
۱۷-۳- نتیجه گیری ۹۸
۱۸-۳- پیشنهادات پایان نامه: ۱۰۳
منابع فارسی. ۱۰۴
منابع لاتین. ۱۰۸
چکیده
موضوع توسل به زور یکی از موضوعات مهم در حقوق و جوامع بینالمللی معاصر است که دارای اختلاف نظرهای بیشماری میباشد. این اختلاف نظرها در مجامع مختلف، نظرات کارشناسان، دولتها و سازمانهای بینالمللی همواره یافت میشود. سالیان سال است که این اصل جزء محتوای اصول اساسی حقوق بین الملل عمومی میباشد. در امور بینالملل این امر در غیاب قدرت دولت یا قدرت فراملی توسط خود افراد انجام میشود. در چنین شرایطی تنها راه برون رفت ایجاد یک چارچوب قانونی برای استفاده از زور است. اگر چه همه اصول قوانین بین المللی دارای اعتبار برابر است و هیچ سلسله مراتبی در میان آنها وجود ندارد، اما بسیاری از حقوقدانان بین المللی اشاره به وضعیت خاصی از اصل عدم تهدید و عدم استفاده از زور دارند.
هدف نگارنده در این پایان نامه آن است که براساس موازین حقوق بین الملل به ترسیم مواضع و تعیین محتوای آن اصل و استثنای وارد بر آن مبادرت کرده است، مواضعی ای که محیط آن نسبتاً مشخص بوده و بدون تبعیت از اصل موازنه قدرت و نابرابری واقعی دولتها، در راستای تحکیم نظام حقوقی حاکم بر جامعه بین المللی ترسیم شده است . تا با شرایط تحولات اصل منع توسل به زور در حقوق بین الملل در قرن ۲۱ که کم رنگ شده است وبا تحلیل آن پاسخی مبتنی بر واقعیت دست یابم.
کلمات کلیدی: اصل منع توسل به زور،شورای امنیت، حقوق بین الملل، قرن ۲۱
مقدمه
از زمان های بسیار دور تا کنون،در خصوص کاربرد قدرت توسل به جنگ در مناسبات بین المللی ، دو نظریه یا دو رفتار کاملا” متفاوت و متضاد وجود داشته است :یکی توسل به زور و دیگری منع توسل به زور این دو روش یا دو نظریه در طول تاریخ فراز و نشیب های بسیاری را پشت سر گذاشته و هر یک در مقاطعی از زمان به عنوان رفتار یا نظریه غالب مبنای عملکرد کشورها قرار گرفته است [۱].
امروزه موضوع توسل به زور یکی از موضوعات مهم در حقوق و جوامع بینالمللی معاصر است که دارای اختلاف نظرهای بیشماری میباشد. این اختلاف نظرها در مجامع مختلف، نظرات کارشناسان، دولتها و سازمانهای بینالمللی همواره یافت میشود. سالیان سال است که این اصل جزء محتوای اصول اساسی حقوق بین الملل عمومی میباشد. در امور بینالملل این امر در غیاب قدرت دولت یا قدرت فراملی توسط خود افراد انجام میشود. در چنین شرایطی است که تنها راه برون رفت ایجاد یک چارچوب قانونی برای استفاده از زور است. اگر چه همه اصول قوانین بینالمللی دارای اعتبار برابر است و هیچ سلسله مراتبی در میان آنها وجود ندارد، اما بسیاری از حقوقدانان بینالمللی اشاره به وضعیت خاصی از اصل عدم تهدید و عدم استفاده از زور دارند. حقوق بین الملل مدرن تفاوتهایی با قانون قدیمی در استفاده از منع تهدید یا استفاده از زور دارد، درحالیکه در قانونهای قدیمی بینالمللی حق جنگ پیشبینی شده است. بنابراین میتوان گفت منشور سازمان ملل متحد، نشان دهنده یک تغییر اساسی در قوانین بینالمللی است. این اصل سنگ بنای حقوق بین الملل معاصر است و دارای محتوای جدیدی نسبت به قانون قدیمی میباشد. حق استفاده از نیروی نظامی به منظور حل و فصل مناقشه و یا برای ارضای یک ادعا در واقع بدان معنی است که یک دولت واقعا مستقل تنها زمانی خاص می تواند از حاکمیت خود با توسل به زور دفاع کند.اصل صرفنظر کردن از تهدید یا استفاده از زور به وضوح در ماده ۴ (۲) منشور سازمان ملل متحد بیان شده است. بسیاری دیگر از ابزارهای مهم بین المللی مانند، اعلامیه اصول حقوق بین الملل در سال ۱۹۷۰، تعریف تجاوز در سال ۱۹۷۴، قانون هلسینکی و . از این اصل دفاع و آن را توضیح میدهند. در حقوق بین الملل جنگ شیوه اجبار همراه با اعمال قدرت و زور است که میتواند آن را از نظر حقوقی چنین تعریف کرد :جنگ به عنوان «ابزار سیاست ملی »مجموعه عملیات و اقدامات قهر آمیز مسلحانه ای است که در چارچوب مناسبات کشورها (دو یا چند کشور )روی میدهد و موجب اجرای قواعد خاصی در کل مناسبات آنها با یکدیگر و همچنین با کشور ثالث میشود[۲] .
۱-۲- بیان مساله
اجباراتی برای کشورها و دیگر نهادهایی که از قوانین بین المللی پیروی میکنند بیان شده و بطور کلی منع در برابر تهدید یا استفاده از زور مشخص شده است و اظهار میدارد که کشورها باید از استفاده مستقیم و غیر مستقیم از نیروی نظامی برای اولین بار خودداری کنند. جنگ تهاجمی جزء جرم و جنایت بین المللی محسوب میشود و موجب افزایش مسئولیت حقوقی بین المللی کشورها و مسئولیت کیفری بین المللی از افراد گناهکار میشود. کشورها نیز باید از تبلیغات جنگ تهاجمی خودداری کنند. بهویژه دولتها موظف به خودداری از تهدید یا استفاده از زور با هدف نقض مرزهای موجود بین المللی با دیگر کشورهای و یا به عنوان وسیلهای برای حل و فصل اختلافات بین المللی از جمله اختلافات ارضی و مشکلات مربوط به منظور مرزهای دولتی میباشند. این جنبه از تهدید یا استفاده از زور بیشتر برای مشکلات سرزمینی بکار برده میشود.
محاصره بنادر یا سواحل یک دولت توسط نیروهای مسلح دولت دیگر نقض این اصل است. بعنوان نمونه از چنین محاصره به اصطلاح “قرنطینه”، محاصره خط ساحلی کوبا در سال ۱۹۶۲، و در نتیجه بحران کارائیب است. همچنین نقض مرزبندی بین المللی و خطوط آتش بس ایجاد شده توسط موافقت نامههای بینالمللی نیز تجاوز در این اصل میباشد. همچنین دولتها باید از اقدامات تلافیجویانه نیز خودداری نمایند.
نکته این است که در قانون قدیم بین المللی، دولت این حق را برای توسل به نیروی نظامی زمانی که حقوق خود را تجاوز کرده دیدهاند قایل میشدند. اما بر اساس قانون جدید مقابله به مثل در برابر نقض حقوق، حمله مسلحانه کوتاه مدت و تهدید یا استفاده از زور باید حذف گردد. اقدامات خشونت آمیزی که مردم را از حق خود به منظور خودمختاری، آزادی، و استقلال محروم میکنند نقض اصل عدم استفاده از زور است.
۱-۳- اهمیت و ضرورت تحقیق
در این اصل عدم توسل به زور سازماندهی، تحریک، کمک، یا شرکت در جنگ داخلی و یا اقدامات تروریستی در یک کشور دیگر، و سازماندهی و یا تشویق نیروهای نامنظم و مسلح، از جمله مزدوران، به منظور حمله به سرزمینهای دیگر ممنوع شدهاست. بعنوان مثال تجاوز رژیم اشغالگر قدس در سال ۱۹۴۸، ۱۹۶۷، و ۱۹۸۲، و ادامه اشغال سرزمین های عربی بدست این رژیم نقص این قانون محسوب میشود. البته در تضاد با این اصل، امتناع استفاده از نیروی نظامی برای نیروهای مسلح مستقر در قلمرو کشورهای دیگر که با کشور میزبان توافقنامه دارند و چنین اقداماتی نقض مفاد این توافقنامه نباشد ، نیروهای مسلح میتوانند همچنان در خاک پس از انقضای این قرارداد باقی بمانند. یکی دیگر از ناقضان این اصل استفاده از خاک کشورهای مختلف برای حمله نظامی به کشور ثالث میباشد.
هر چند بیشتر حقوقدانان بینالمللی در کشورهای مختلف تاکید بر اهمیت اصل عدم توسل به زور دارند، برخی به دنبال به اثبات رسیدن این مطلب هستند که این ممنوعیت در قوانین بین المللی جدید وجود ندارد یا به طور کامل دیده نمیشود یا حداقل بصورت جزئی بیان شده است که این امر میتواند هر گونه استفاده از زور را توجیه کند. استدلال آنها این است که در بعضی از نقاط جهان توسل به زور رخ میدهد.
در این میان افرادی مانند رایزمن (۱۹۴۵) اعتقاد دارند که منشور بینالملل نه تنها حق مداخله انسان دوستانه را تأیید کرده، بلکه آن را تقویت نیز نموده است. آنان ضمن استناد به مواد یک منشور، استدلال میکنند که این معاهده چند جانبه بینالمللی، مشروعیت استفاده از زور برای مقاصد انسان دوستانه را به رسمیت میشناسد. مطابق نظر این دسته از حقوقدانان، بند ۴ ماده ۲ منشور، استفاده از زور را فقط برای اهداف نامشروع منع کرده است، مثل نقض تمامیت ارضی و استقلال سیاسی دولتها، بنابراین، مداخله انسان دوستانه که ناقض تمامیت ارضی و استقلال سیاسی دولت مورد مداخله نیست، اهداف منشور را نقض نمیکند و با موازین منشور مطابقت دارد. بنابراین، رایزمن حفظ آن را برای چه هدفی توسط دولت مورد استفاده قرار میگیرد مهم میداند. در این میان برخی از دانشمندان حقوق بینالملل از قبیل باوت و داماتو نیز از مداخله چندجانبه، به ویژه از سوی سازمان مللمتحد حمایت کردهاند. آرینسن نیز مداخله بشردوستانه بدون استفاده از نیروی نظامی را در صلاحیت دولتها و سازمانهای غیردولتی و مداخله بشر دوستانه با توسل به زور را در اختیار شورای امنیت سازمان ملل متحد میداند.
۱-۴- پرسش اصلی تحقیق:
ایا شرایط تحولات اصل منع توسل به زور در تحقیق بین الملل در قرن ۲۱ کم رنگ شده است ؟
ایا دولت ها میتوانند در روابط خود به توسل به زور دست بزنند ؟
۱-۵- فرضیه ها:
۱-اعضای سازمان ملل متحد در روابط بین المللی خود از تهدید به زور علیه تعارض ارضی ،استقلال سیاسی هر کشور یا هرگونه رفتاری که با اهداف ملل متحدمطابقت ندارد ، خودداری می نماید.
۲- دولت های عضو ملل متحد نباید در روابط خویش با همدیگر از زور یا تهدید زور استفاده کنند ، کاربرد زور و یا تهدید به آن قبل از همه به معنای استفاده از زور نظامی و به راه انداختن جنگ تجاوزکارانه است .تجاوز علیه دولت دیگر به ذات خود عمل غیر قانونی بوده و مطابق حقوق بین الملل جنایت علیه صلح به حساب می اید
۱-۶- اهداف تحقیق :
از حقوق بشر و بشر دوستانه گام هایی بردارد