آینده نگری و دوراندیشی : رهبرانی که از ویژگی آینده نگری برخوردارند، از وسعت دید وسیع تری نسبت به پیروان خود بهره میبرند. یک رهبرخدمتگزار قادر به پیشبینی آینده و همچنین پیشبینی نتایج تصمیمات خود میباشد واین مزیتی بزرگ برای وی محسوب میگردد، واین همان مسئله ای است که در سایر رهبران کمتر دیده شده ویا اصلا فاقد معنا است.
خادمیت : خادمیت شامل اداره ی اموال و اموردیگران است. خادمیت بیان میدارد که رهبران و پیروان باید خادم وکارگزار باشند. ( حسن پور، ۱۳۸۳).
تعهد به رشد افراد: رهبر خدمتگزار ذهنیتی مثبت به پرورش و بهبود کارکنانش دارد. رهبر خدمتگزار معتقداست که پیروانیش از دارایی های باارزش سازمان محسوب میشوند. او پیروان خود را در تمامی جنبهآموزشها پرورش میدهد و همواره بهترین ها را برای آن ها فراهم کرده و آموزش های لازم را برای مشاغل فعلی در نظر گرفته و آموزش های کاربردی مورد نیاز را برای احراز پست های بالاتر مهیا میسازد (Stone et al,2004)
ایجاد گروه : این خصوصیت در رهبری خدمتگزار مستلزم این است که رهبر فرهنگ احترام با شان ومقام انسانی را درسازمان پرورش دهد. زمانی که رهبر خدمتگزار ارزش های مشارکت کارکنان را در محیط کاری ترویج میدهد در واقع قصد دارد که روح جمعی را دربین کارکنانش منتشر سازد، در نتیجه زمانی که پیروان درآینده در نقش رهبرظاهر گردند نیز همین رویه را در پیش خواهند گرفت.
۲-۹-۲٫ تئوری رهبری خدمتگزار راسل و استون
راسل و استون با بررسی گسترده ادبیات موجود در رهبری خدمتگزار، بیست ویژگی قابل تشخیص و مجزا را در رهبران خدمتگزار شناسایی نمودند. آنان این ویژگی ها را به دو دسته عملیاتی و وظیفه ای تقسیم کردند. ویژگی های وظیفه ای مشخصه هایی هستند که در رفتارهای رهبر درمحیط کار نمود مییابند. این دسته از ویژگی ها، ویژگی های کارآمد بودن رهبری خدمتگزار محسوب میگردند. ویژگی های وظیفه ای ویژگی های قابل تشخیص هستند که اجرای مسئولیت های رهبری را امکان پذیر میکنند (قرایی پور، ۱۳۸۷) این دسته از ویژگی ها عبارتند از : ایجاد چشم انداز- صداقت – اعتماد- خدمت رسانی – الگوسازی – طراحی وپیشگامی – قدردانی از دیگران – توانمند سازی – ارتباطات – اعتبار- صلاحیت – پیدایی- تفویض اختیار- تعلیم میباشد.
۲-۹-۳٫ تئوری رهبری خدمتگزار پترسون
کوهن (۱۹۹۶) معتقد است زمانی که تئوری های موجود قادر به تشریح پدیدههای مشاهده شده نیستند، در این صورت یک تئوری جدید مورد نیاز میباشد. پترسون (۲۰۰۳) تئوری کارکردی در زمینه رهبری خدمتگزار را ارائه کرد. وی در این تئوری با تعریف ارزش های رهبری خدمتگزار، ارزش هایی که او آن ها را سازههای رهبری خدمتگزار نامید، زمینه ساز تحقیقات بسیاری در این زمینه بوده است. پترسون در نوشتههایش نیاز به یک ابزار برای سنجش این سازهها را متذکز شده است. از دیدگاه پترسون، تئوری های معمولی در زمینه رهبری مانند رهبری تحول آفرین و رهبری تبادلی، به اندازه کافی به توصیف ارزش ها نپرداخته اند.
طبق نظرات پترسون و راسل (۲۰۰۴) رهبری تحول آفرین تمرکز رهبر را برسازمان نشان میدهد و برای توضیح رفتارهایی که ماهیتا نوع دوستانه میباشند، کافی به نظر نمی آید واین درحالی است که تئوری رهبری خدمتگزار بر پیروان تمرکز کرده و این چنین رفتارهایی را به روشنی نشان میدهند. این چنین فضیلت ها و معنویاتی از مشخصات و ویژگی های کیفی محسوب میشوند و بخشی از شخصیت و منش یک فرد به شمار میروند. بعلاوه این فضایل دارای خصوصیات اخلاقی شایسته و متعالی هستند. این کیفیات اخلاقی به خوبی رهبر خدمتگزار و کسانی را که بر اساس این فضایل درونی عمل میکنند را توصیف کرده، نگرش ها، شخصیت و خصوصیات رفتاری او را شکل میدهند. بنابرین پترسون رهبری خدمتگزار را به این شکل تعریف میکند: رهبران خدمتگزار، رهبرانی هستند که برپیروان خود توجه دارند، لذا به موجب آن پیروان از اولویت ها ی نخست سازمان به حساب میآیند و ملاحظات سازمانی در درجه دوم اهمیت قرار می گیرند. عوامل تشکیل دهنده رهبری خدمتگزار فضایلی هستند که از ویژگی های اخلاقی پسندیده در یک فرد به حساب میآیند. (Denise,2004)
سازههای رهبری خدمتگزار طبق نظریات پترسون عبارتند از :
- عشق الهی ۲- تواضع وفروتنی ۳- نوع دوستی ۴- اعتماد ۵- چشم انداز ۶- توانمند سازی ۷- خدمتگزاری
این ها هفت سازه ای هستند که مدل رهبری خدمتگزار پترسون بر اساس آن قرار دارد. حال در زیر به بررسی تفصیلی هریک از این سازهها می پردازیم.
عشق الهی : اساس رابطه پیرو و رهبر خدمتگزار بر اساس این عشق بنیان نهاده شده است. وینستون (۲۰۰۲) معتقد است که این عشق، عشق به مفهوم اخلاقی، اجتماعی ومعنوی میباشد. این عشق سبب میگردد که رهبران، هر فرد را تنها به عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف در نظر نگیرند، بلکه هر فرد به عنوان یک انسان کامل، انسانی با نیازها، خواسته ها و تمایلات گوناگون دیده شود.
فرچ ومیشل(۲۰۰۱) از عشق الهی به عنوان هدفی برای رهبران خدمتگزار حمایت میکنند.
تواضع : تواضع از دیدگاه ساندیج و وینز (۲۰۰۱) به معنای این است که فرد تنها به خودش توجه نداشته، بلکه به دیگران نیز توجه دارد و توانایی ها و استعدادهای سایرین را نیز مورد توجه قرار میدهد. سویندل معتقد است که فروتنی به این معنا نمی باشد که فرد برای خودش احترامی قائل نیست بلکه به معنای این است که یک فرد نه خودش را برتر و نه کمتراز دیگران ببیند.
نوع دوستی : کاپلان نوع دوستی را به معنی کمک کردن و یاری رساندن به دیگران میداند. البته تنها در صورتی که به قصد کمک کردن و یاری رساندن باشد. در واقع نوع دوستی به نوعی خود را فدای دیگران کردن میباشد، اگرچه هیچ نفع شخصی نیز وجود نداشته باشد. اینزبرگ رفتارهای نوع دوستانه را به این شکل تعریف میکند: رفتارهای داوطلبانه ای که به قصد منفعت رساندن به دیگران انجام میگیرد و انگیزه دریافت پاداش های خارجی درآن نقشی ندارند. از این دیدگاه نوع دوستی به نوعی دارای جنبههای اخلاقی میباشد. چشم انداز : گرین لیف واژه های دوراندیشی و مفهوم سازی را برای تشریح چشم انداز به کاربرده است. او معتقد است که رهبری خدمتگزار نیاز دارد که حسی از نادانسته ها باشد و بتواند غیر قابل پیشبینی را پیشبینی کند و نتیجتا نقش محوری رهبری خدمتگزار، ایجاد یک چشم انداز استراتژیک برای سازمان است. یکی از روش های مهمی که رهبری را از مدیریت متمایز میکند این است که رهبران بتوانند چشم اندازی برای آینده ایجاد کنند. بلانچارد چشم انداز را به این صورت شرح میدهد : تصویری از آینده که اشتیاق و علاقه را در کارکنان ایجاد میکند. چشم انداز درمدل گرین لیف یکی از اجزای بسیار مهم است و این که رهبران خدمتگزار بایستی همواره به آینده توجه داشته باشند.