۱-عاطفه : در افراد بهزیست یا خوشبخت، احساس مثبت بر احساسات منفی غلبه دارد.
۲-شناخت : این افراد رضایت از زندگی را تجربه میکنند. به نظر آن ها زندگی قابل درک و کنترل است. ۳-رفتار: افراد بهزیست، چالشهای زندگی را میپذیرند و به کار و فعالیت علاقه دارند.
۴-روابط بین فردی : افراد بهزیست به دیگران اعتماد میکنند و از تعامل اجتماعی نیز برخوردارند.
از نظر کیز(۲۰۰۰) افرادى که سطوح مطلوبى از این بعد بهزیستى اجتماعى را دارا مى باشند دید مثبتى به ذات بشر دارند، به افراد دیگر اعتماد مى کنند و معتقدند مردم قادرند خوب باشند. شناخت و پذیرش دیگران، عنصر پذیرش و ارزش فرد به عنوان یک شریک اجتماع، عنصر تشریک مساعى و سرانجام باور به تحول مثبت اجتماعى،عنصر شکوفایى بهزیستى است و این عناصر مى توانند وحدت اجتماعى،پیوند اجتماعى و حسن ظرفیت براى رشد مداوم جامعه و میزان راحتى افراد در پذیرش دیگران را ارزیابی کند(حسینی،۱۳۹۱).
۴-۲-۲- استرس ادراک شده
امروزه، استرس جزئی از زندگی روزمره و عادی آدمی است. پیشرفت تمدن امروز و صنعتی شدن، افزایش بی رویه جمعیت، دگرگونی روابط اجتماعی، فشارهای جسمی و روانی ناشی از زندگی در شهرهای بزرگ، آلودگی و سر و صدا و تأثیر آن بر رفتار انسان منجر به تشدید استرس شده است. شهرنشینی دگرگونی های زیادی را در روابط اجتماعی ایجاد کرد ه و سبب فروپاشی بسیاری از سنت های اجتماعی که موجب حمایت و پشتیبانی افراد از یکدیگر می شد، شده است. بر این اساس، ارزیابی فرد از استرس و نحوه برخورد و رویارویی با آن اهمیت بسیاری دارد. معمولاً استرس زمانی مضر خواهد بود که فرد آن را برا ی زندگی خود خطرنا ک و تهدیدکننده تلقی کند و در عین حال منابع مختلف رویارویی با آن را در اختیار نداشته باشد. پژوهش ها نشان دادهاند، به کارگیری راهبردهای مقابله ای مؤثر نقش مهمی در کاهش استرس دارد ( نقل از خدایاری فرد و پرند، ۱۳۸۵).
اصطلاح استرس از زبان انگلیسی گرفته شده و معادل دقیق آن در فارسی کلمه ” فشار ” است، البته معنای وسیع و طیف گسترده آن را نمی رساند( شاملو، ۱۳۷۵) این اصطلاح تقریباً از قرن پانزدهم در زبا ن انگلیسی مورد استفاده قرار گرفت. در این زبان کلمه استرس به معنای فشار یا کشش فیزیکی به کار میرفت. تا قرن هفدهم کاربرد آ ن در حوزه های مهندسی معماری تعمیم یافت و از آ ن پس این کلمه در مفهو م سختی و فلاکت در مورد انسا ن نیز مورد استفاد ه قرار گرفت. به عبارت دیگر، فشار وارد بر فرد جانشین فشار وارد بر شی شده بود. در اوایل قرن بیستم بعضی از پژوهشگران استرس را در ارتباط با اختلالا ت روان تنی مطرح کردند. سپس در سال ۱۹۳۰ سلیه تمایز بین علت اختلالات بدنی و آثار آ ن را مطرح کرد. او علل یا محرک های خارجی را عامل استرس و حالت عدم تعادل بدن را استرس نامید(شفر، ۱۹۸۲).
سلیه (۱۹۵۰) تعریف کاملاً نوینی برای استرس ارائه داد. وی با تأکید بر سیستم غدد درون ریز اظهار داشت که در ارگانیسم هر عامل یا محرکی میتواند تغییرات حفاظتی و سازگارکننده ای به وجود آورد. به نظر او هر محرک تنش زا، اگر فشار کافی داشته باشد، ممکن است به ایجاد واکنشی که او آن را سندرم سازگاری کلی نامید، منجر شود.
سلیه به هنگام طرح تاریخی این موضوع چنین میگوید: استرس عبارت است از مجموعه واکنش های غیراختصاصی که تحت تأثیر محرک های گوناگون در ارگانیسم ایجاد می شود. استرس ازنظر ماهیت اختصاصی است، اما منشأ غیراختصاصی دارد. اختصاصی بودن ماهیت آن یعنی اینکه دارای تغییرات کلیشه ای یکسان و ویژه ای است که مهم ترین آن ها عبارتند از: واکنش غده قشری فوق کلیوی، کاهش میزان ائوزینوفنل در خون و رشد زخم در دستگاه گوارش. غیراختصاصی بودن آن از این نظر است که استرس براثر محرک های گوناگون به وجود میآید(فایلا[۷۰]،۱۹۹۱).
البته سلیه در ابتدا تصور می کرد که استرس فقط تحت تأثیر عوامل زیان آور، ایجاد می شود، ولی بعدها عنوا ن کرد هرچیز خوشایند و ناخوشایند موجب بروز استرس می شود. استرس و اضطراب دو واکنش طبیعی ارگانیسم در موقعیت های تهدیدکننده اند که بدون آن ها بقای نوع انسان به خطر می افتد. استرس عاملی است که انسان را در مواجهه با مسائلی که از آن ها شناختی ندارد یا اتفاقاتی که به وضوح ما را مورد تهدید قرار میدهد، آماده میسازد. استرس با تشدید جریان خون موجب افزایش فعالیت می شود و میتواند در دستیابی به اهداف موردنظر مفید واقع شود ولی میزان زیاد یا طولانی مدت آن نه تنها دیگر مفید نیست، بلکه زیانبار است .
اشخاصی که درباره استرس اطلاع کمی دارند، اغلب آن را نوعی نیروی خارجی نیرومند می پندارند که نسبت به آن کنترل اندکی دارند. آن ها احساس میکنند در صورت امکان باید از این فشارها ممانعت به عمل آورند، ولی چنانچه برای شخص امکان گریزی وجود نداشته باشد، باید آن را تحمل کند؛ ولی باید ذکر کرد که در مورد استرس عمل خودکار یا گریزناپذیر وجود ندارد. هریک از ما در مواجهه با موقعیت بالقوه پرتنش به شیوه کاملاً متفاوتی واکنش نشان میدهیم و به انتخاب سبک مقابله با آن می پردازیم. ما میتوانیم راهی را انتخاب کنیم که خود را دچار درماندگی کنیم یا از تجربیات خود لذت ببریم. در استرس عواملی چون زمینه، شرطی شدن، تجربه های پیشین، مدت زمان و شدت استرس نقش مهمی دارند. واکنش هر فرد در مقابل استرس از الگوی پیچیده افکار و رفتار او نشأت میگیرد. این عوامل و بسیاری دیگر از عوامل حد خاصی از تنش را برای هریک از ما به وجود می آورند. اگر بتوانیم با استرس ها به طور صحیحی برخورد کنیم، استرس دوستی می شود که ما را برای مواجهه با مسائل زندگی نیرو میدهد، ولی اگر با ضعف با آ ن برخورد کنیم و اجازه دهیم از کنتر ل ما خارج شود، به شکل دشمنی درمی آید و موجب بروز بیماری های مختلف بویژه امراض شدید قلبی و ضعف اندام های بدن می شود.
۱-۴-۲-۲-تعریف استرس
هنگامی که فرد در محیط کار یا زندگی با شرایطی روبه رو می شود که این شرایط با ظرفیت ها و امکانات کنونی وی هماهنگی ندارد، دچار عدم تعادل، تعارض و کشمکش های درونی می شود که به آن استرس میگویند. سلیه(۱۹۵۰) استرس را پاسخ های غیراختصاصی که تحت تأثیر محرک های گوناگون در ارگانیسم ایجاد میشوند، تعریف کرده ولی این تعریف چندان مفید نیست، زیرا ماهیت این پاسخ ها به موقعیتی که در آن روی میدهد، بستگی دارد. در این تعریف عوامل مؤثر بر استرس نادیده گرفته شده است .