در یکی از تعاریف رسمی درباره ی اینگونه کودکان که توسط مشاورین وزارت آموزش و پرورش آمریکا در امر کودکان استثنایی در سال ۱۹۶۸ ارائه شده است، کودکان با نارسایی های ویژه یادگیری آن دسته از کودکان دانسته شده اند که «در یک یا تعدادی از فرایندهای اساسی یادگیری: فهم مطالب، کاربرد زبان گفتاری یا نوشتاری دچار مشکل اند. این اشکالات ممکن است در کودکان به صورت های گوناگون مانند: دشواری در گوش دادن، فکر کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن، حساب کردن ظاهر شود. این تعریف شامل کودکان با صدمه مغزی، آسیب مغزی، نارساخوانی، آفازی و … می شود؛ اما آن دسته از کودکانی را که اشکال اساسی یادگیری آنان در نتیجه ی نقص بینایی، شنوایی، حرکتی، عقب ماندگی ذهنی، اشکالات هیجانی یا محرومیت های محیطی است، در بر نمی گیرد.»(نادری، نراقی، ۱۳۸۲، ص ۲۶).
از تعاریف مختلفی که متخصصین در زمینه ی کودکان با نارسایی های یادگیری ارائه دادهاند می توان ویژگی هایی به خلاصه زیر برای آنان برشمرد:
-
- این کودکان دارای بهره ی هوشی تقریبا (متوسط) یا بالاتر هستند.
-
- این کودکان از نظر حواس مختلف (بینایی، شنوایی و …) سالم هستند.[۱]
-
- این کودکان از امکانات محیطی و آموزشی نسبتا مناسبی برخوردار هستند.
-
- این کودکان دارای نابهنجاری های شدید رفتاری نیستند.
- پیشرفت آموزشی این کودکان به طور قابل ملاحظه ای کمتر از بهره ی هوشی، سن و امکانات آموزشی که از آن برخوردارند، است.
عللی را که برای شکست این کودکان در امر یادگیری شایسته ذکر است چنین می توان خلاصه کرد:
الف: فقدان انگیزش کافی
ب: فقدان توجه و دقت لازم
ج: دقت بیش از اندازه به جزیی از کل
د. فقدان هماهنگی لازم در حرکات
چون این کودکان با برخورداری از هوش عادی ممکن است در یک یا چند زمینه یادگیری مانند: خواندن، نوشتن، هجی کردن، حساب کردن، توجه کردن و … دچار مشکل شدید باشند، برای کمک به آنان می بایستی از روش های آموزشی خاص، استفاده کرد(نادری، نراقی، ۱۳۸۲، ص ۲۷) .
در سال ۱۹۶۸ یک تعریف به وسیله کمیته مشورت ملی در مورد کودکان ناتوان در گزارش سالیانه آن ها به کنگره به عمل آمد ” کودکان ناتوان در یادگیری در یک یا چند فراگرد اساسی روانی در ارتباط با فهمیدن یا کاربرد زبان شفاهی یا کتبی ناتوانی نشان میدهند تظاهرات این ناتوانی ممکن است به صورت اختلال در گوش دادن، فکرکردن، سخن گفتن، خواندن، نوشتن هجی کردن یاحساب باشد .
این اختلالات را نتیجه شرایطی دانسته اند که شامل نقائص ادراکی، ضایعه مغزی، اختلال جزیی در کارکرد مغز، نارساخوانی، اختلال گویایی و غیره است ناتوانی یادگیری این کودکان از نوع مشکلاتی نیست که بدایتا مربوط به بینایی، شنوایی، یا نقائص حرکتی، عقب ماندگی ذهنی پریشانی عاطفی و یا کمبود امکانات محیطی باشد(فریار، رخشان، ۱۳۶۷، ص۲۴تا۲۶ .(ناتوانی یادگیری در اندام ظاهری کودک آشکار نیست کودک مبتلا به این وضع میتواند دارای بدنی قدرتمند، چشمانی قوی، گوشهای تیز و هوش بهنجار باشد، در عین حال، چنین کودکی در عملکرد ناتوان است. نارسایی او به همان اندازه واقعی است که ناتوانی پای فلج .
- ۳- ۲- اختلالات یادگیری چگونه تشخیص داده می شود ؟
هدف از تشخیص، جمع آوری اطلاعاتی است که در طراحی یک برنامه آموزشی متناسب با یادگیری کودک به کار میآید. البته مراحل فراگرد ارزیابی تشخیصی توسط کرک (۱۹۶۲)، بیت من (۱۹۶۵) و دیگران توصیف شده است. هریک از این مراحل به متغیرهای زیادی وابسته است. اکثر صاحب نظران، مراحل زیر را در مسیر تشخیص ضروری می دانند:
-
- آیا کودک واقعا ناتوانی یادگیری دارد؟ اکثر تعاریف ناتوانی یادگیری به طور ضمنی بین آنچه کودک عملا یاد میگیرد و آنچه وی باید و میتواند یاد بگیرد تفاوت قائل اند.
-
- سنجش میزان تلاش و پیشرفت؛ باید معلوم گردد که وی در کدام زمینههای خاص مواجه با شکست و در چه سطوحی متوقف گردیده است.
-
- تجزیه و تحلیل یادگیری کودک؛ تعیین تئوری و چارچوب نظری که بر اساس آن تشخیص گر، کودک را مطالعه میکند، اثر مهمی در تحلیل نحوه یادگیری کودک خواهد داشت.
-
- کشف مانع فراگیری
-
- مقابله و تفسیر داده ها و تنظیم پیش فرض تشخیص
- تهیه و تنظیم یک طرح آموزشی بر اساس پیش فرض
تشخیص امر مستمری است که به موازات کسب اطلاعات بیشتر در طی آموزش و تغییر وضع و شرایط کودک در جریان یادگیری مورد تجدید نظر و اصلاح قرار میگیرد، از این رو تشخیص نیازمند ارزیابی تازه و مداوم است(فریار و رخشان، ۱۳۷۹، ص ۷۴-۷۵).
در بساری از موراد، معلم نخستین فردی است که کودک با مشکل یادگیری را تشخیص میدهد. معلمان میتوانند کار و رفتار یک کودک را با دیگر همکلاسی هایش مقایسه کنند و از این رو اغلب میتوانند کودک با مشکلات یادگیری را قبل از تشخیص والدینش، تشخیص دهند. با این حال، گاهی اوقات والدین نخستین افرادی هستند که به مشکل فرزندشان پی میبرند(سلیکووتیز، ۱۳۸۱، ص ۳۱).
- ۳- ۲- ویژگی های ناتوانی های یادگیری:
پژوهشگران از انواع مختلف طرح های طبقه بندی، برای رده بندی و مطالعه ی نمونه های متفاوت ناتوانی های یادگیری استفاده کردهاند برای مثال رده بندی بر اساس فرایندهای ویژه ای که به تصور آن ها با یادگیری درگیر هستند؛ که شامل ادراک بینایی و شنوایی، پیگیری، هماهنگی دیداری حرکتی و فرایند حافظه هستند. برای رسیدن به وضوح در این بحث، ناتوانی های یادگیری را به دو گروه تقسیم میکنیم:
-
- آن دسته از ناتوانی های درگیر با فرایند شنوایی که سبب اختلال در خواندن و سایر مشکلات یادگیری میشوند که منشاء آن در زبان است.
-
- و دسته ای که درگیر فرایندهای دیداری – حرکتی (غیر کلامی) هستند که منجر به بدخطی، مشکل در ریاضیات و نقص در مهارت های خاص اجتماعی میشوند.
- ۳- ۲- ناتوانی های خواندن و سایر ناتوانی هایی که اساس آن زبان است:
اختلال خواندن – که معمولا خوانش پریشی نامیده می شود- شایعترین اختلال یادگیری است. تعداد زیادی از کودکان مبتلا به این اختلال، به مراکز درمانی معرفی میشوند. آن ها به دلیل پیامدهای فراگیر این اختلال (نسبت به سایر اختلالات یادگیری) دارای بیشترین مشکل نیز هستند(بارابارا و همکاران، ۱۳۸۱، ص ۴۶).