مردان این مسئولیت سنگین را به دوش می کشند و در ادای آن، باید نهایت تلاش و کوشش خود را به کار گیرند.
خداوند زنان را از پذیرش چنین امور سنگینی معاف دانسته، و این مسئولیت را از دوش آنان برداشته است. بی تردید، در آن اعطا و این معاف، ساختار روحی، روانی و جسمی هر یک از دو صنف لحاظ شده است. (داودی، سعید، ۱۳۴۸)
۳-۳-۱- نظر امام خمینی(ره)
در دیدگاه اسلام، مسئولیت مهم زن، تربیت نسل انسانی (فرزندان)، گرم نگه داشتن محیط خانه و فراهم سازی رشد و شکوفایی فضایل اخلاقی در خانواده است. ساختار جسمی و روحی زن، با این مسئولیت مهم و ظریف تناسب ندارد. او موجودی عاطفی، مهربان، دلسوز، غمگسار، محبوب همسر و فرزندان خانواده است[۱۰۰]. درگیری و خشونت، ورود به چالش های اجتماعی و حضور در نبردهای سیاسی با آنچه که خداوند در سرنوشت و طبیعت او قرار داده است، همخوانی کمتری دارد.
در اینکه حضور زن در اجتماع و یا اشتغال وی و همچنین کسب مناصب غیر کلیدی در جامعه، چه اندازه برای زنان مجاز است، بحثی است که باید در جای خود مطرح شود. (که یقیناً در بخش هایی مجاز، بلکه ضروری است) ولی دو نکته را نباید فراموش کرد:
- اگر حضور گسترده ی زنان در اجتماع، سبب کم رنگ شدن حضور خانوادگی آنان و سست شدن بنیان های خانواده گردد، باید این حضور به حداقل برسد و در واقع، فعالیت و رسالت اصلی زنان نباید تحت الشعاع امور دیگر قرار گیرد.
به عبارت دیگر: ادای مسئولیت خانوادگی برای زنان و فراهم ساختن محیط امن و آسوده برای شوهر و فرزندان، دقت و مراقبت در امر تربیت کودکان و تغذیه مناسب اعضای خانواده و رساندن ویتامین ها و نیازهای متناسب جسمی به آنان، کاری بس مهم، ارزشمند و اساسی است که همه ی کارهای دیگر را تحت الشعاع قرار میدهد و این امور مهم، تنها از عهده ی زنان ـ با همکاری شوهران ـ بر میآید.
در واقع، زنانی که بر اساس ضرورت، پای به عرصه ی اجتماع میگذارند و برای گردش امور جامعه، ناچار به ترک خانه و فرزندان ـ برای ساعات طولانی در روز ـ میشوند؛ یقیناً به یک فداکاری مهم و نوعی از خود گذشتگی دست میزنند؛ چرا که برای رسیدگی به دیگران و سر و سامان دادن بخش هایی از جامعه، خانه و خانواده را از خورشیدی مهربان و موجودی مؤثر و کارساز، به مقدار زیاد محروم میسازند. (حکیمی، محمدرضا، ۱۳۶۸)
- در حضور اجتماعی زنان، مسأله اختلاط و ارتباط با بیگانگان و ناهمگنان در کانون توجه قرآن قرار دارد. حتی حضور ضروری زنان در جامعه برای رفع نیاز همگان و مسأله آموزش های لازم، باید در پرتو عفّت و پرهیز از خودنمایی و تبرّج و عدم اختلاط با ناهمگنان باشد.
از این دو نکته فقط با همین اشاره می گذریم و سراغ بحث اصلی در این قسمت از مجموعه می رویم.
آنچه که در اینجا، مورد بحث و بررسی ماست، مدیریت کلان و کلیدی جامعه است.
ما معتقدیم این نوع مدیریت ها به دست زنان سپرده نشده است و اسلام آنان را از به دست گرفتن این امور، معاف داشته است.
مؤید موضوع آیات و روایات است:
- نخستین آیه ای ممکن است در این بحث مورد استفاده قرار گیرد، آیه ی ۳۴ سوره ی نساء است که فرمود «الرِّجالُ قَوَامُونَ عَلی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللهُ بَعضَهُم عَلی بَعضٍ». این آیه به طور گسترده در »مدیریت مردان بر زنان در خانواده» مورد بررسی قرار گرفت.
۳-۳-۲- نظر علامه طباطبایی:«این علت برتری در مردان (تعقل افزونتر و توان بیشتر) مخصوص خانواده و همسران نیست؛ بلکه این حکم برای گروه مردان در برابر گروه زنان است. در تمام اموری که زندگی این دو صنف به آن مرتبط است، مانند مسائل حکومتی و قضاوت و مانند آن، به سبب برتری عقلی مردان، مدیریت و رهبری به عهده ی آنان است[۱۰۱]».
ولی جمع دیگری از مفسران، این ایه را در محدوده ی روابط زوجین می دانند و معتقدند که در این محدوده، حق سرپرستی و مدیریت با مردان است. و آیه به فراتر از این محدوده نظری ندارد.
آنچه که ما در آنجا گفته ایم این نکته است که از این آیه نمی توان حکم مولوی و قطعی برای لزوم مدیریت مردان بر زنان در جامعه را فهمید؛ ولی به هر حال، تعلیل آیه «بِما فَضَّلَ اللهُ بَعضَهُم عَلی بَعضٍ» ـ که به گفته ی اکثریت قریب به اتفاق مفسران آنچه مایه ی برتری مردان بر زنان است عقل افزونتر و نیروی جسمی بیشتر است ـ در جامعه نیز جاری است. و از باب «حُکم الأمثال فیما یجوز و فیما لایجوز سواء»، در جامعه نیز مدیریت از آنِ مردان است، نه زنان. بلکه شاید بتوان گفت وقتی در امر اداره ی خانواده که اهمیتش از اداره ی یک جامعه کمتر و مدیریت آن از اداره ی یک ملت و مجموعه ی بزرگ آسان تر است، قرآن کریم سرپرستی و ریاست را به عهد ی مردان گذاشته است، به طریق اولی ریاست و مدیریت جامعه نیز ـ که اندیشه ای بس عمیق تر و والاتر و توانی افزونتر را می طلبد ـ بر دوش مردان خواهد بود. (نوری، یحیی، ۱۳۶۹)
۳-۳-۳-نظرآیت الله سبحانی:
آیت الله جعفر سبحانی در این باره معتقد است:
میدانیم که زن و شوهر با هم نمی توانند سرپرستی خانواده را به عهده بگیرند زیرا نتیجه اینگونه مدیریت ها هرج و مرج و عقب ماندگی در خانواده میباشد. برای اینکه در این فرض، دو طرز تفکر و سلیقه های مختلف آنان بر کانون خانواده حاکم خواهند بود. و ثانیاًً در فرض اشتراک در سرپرستی خانواده، هیچ یک از زن و شوهر مسئولیت شایسته و لازم را احساس نخواهند کرد و کارهای منزل را به همدیگر واگذار خواهند نمود پس در این فرض موفقیتی برای خانواده به وجود نمی آید.
فرض دوم این است که زن سرپرست خانواده باشد. در این صورت باید ویژگی های طبیعی زن را برای این کار بررسی نموده و ملاحظه نمائیم که آیا زنان برای سرپرستی خانواده مناسبند؟ در جواب باید گفت: اگرچه زنان در مسائلی دارای مزایا و امتیازات خاصی میباشند، ولی بررسی خصوصیات اخلاقی و جسمی آنان نشان میدهد که آنان از جهت صلاحیت سرپرستی، نمی توانند پا به پای مردان پیش آیند و خود نیز به طور طبیعی علاقمندند که پیوسته زیر نظر یک شخص شایسته اداره شوند. (سبحانی، جعفر،۱۳۷۰)
۳-۳-۴- نظر کلیودالسون روانشناسی معروف:
خانم «کلیودالسون» که یک روانشناس معروف است میگوید: «بزرگترین علاقه ی من مطالعه ی روحیه ی مردها است از این جهت چندی پیش به من مأموریت داده شد که تحقیقاتی درباره ی عوامل روانی زن و مرد به عمل بیاورم و به این نتیجه رسیدم که: تمام زنها علاقه دارند تحت نظر شخص دیگری کار کنند و به طور خلاصه از مرئوس بودن و تحت نظر رئیس کار کردن خوششان میآید و تمام زنها می خواهند احساس کنند که وجودشان مؤثر و مورد نیاز است و سپس نتیجه میگیرد که: به عقیده ی من این دو نیاز روحی زن از این واقعیت سرچشمه میگیرد که زنها تابع احساسات و مردان تابع عقل هستند. (مطهری، مرتضی،۱۳۸۵)